گنجور

 
امیر معزی

چون قوام‌الدین و فخرالدین ندیدم میهمان

چون شهاب‌الدین به دنیا هم ندیدم میزبان

هرکجا باشد به‌ گیتی میزبانی چون شهاب

کی عجب‌گر چون قوام و فخر باشد میهمان

آسمان از اختران‌ گر بر زمین دارد شرف

زین سه نیک‌اختر زمین دارد شرف بر آسمان

آفتاب و مشتری و زهرهٔ زهرا به‌هم

هر سه در برج شرف‌ کردند پنداری قران

با دو سلطان هر سه در خدمت یکی دارند دل

با دو دولت هر سه در بیعت یکی دارند جان

دانش هر سه ز انبوهی نگنجد در ضمیر

بخشش هر سه ز بسیاری نیاید درگمان

هر سه را شمشیر هندی معجزست اندر یمین

هر سه را اقلام مصری ساحرست اندر بنان

باد با هر سه موافق هم جهان و هم سپهر

تا همی‌گردد سپهر و تا همی ماند جهان

هر سه اندر دولت سلطان عالم شادخوار

هر سه از اقبال سلطان معظم شادمان

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان

لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان

عنصری

چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان

بیروان تن پیکری پاکیزه چون بی‌تنْ روان

گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش

ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان

از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ابوسعید ابوالخیر

بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان

تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان

تا که می‌جستم ندیدم تا بدیدم گم شدم

گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان

در خیال من نیامد در یقینم هم نبود

[...]

فرخی سیستانی

سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان

بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان

بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی

پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان

ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند

پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان

تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها

تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه