ایا شهی که چو تو کس ندید و کس نشنود
چو تو نباشد در عالم و نه هست و نه بود
کدام شاه تو را دید در میانهٔ صدر
که بر بساط تو بوسه نداد و چهره نسود
هر آنکه تافت بر او آفتاب دولت تو
به زیر سایهٔ اقبال تو فرو آسود
تویی که تیغ تو آن گوهر ستارهنمای
هزار روز به بدخواه تو ستاره نمود
تویی که دیده ز چشم عدو برون آری
به نوک نیزهٔ سندان گداز زهرآلود
میان خنجر تو آتشی است کان آتش
همی زدودهٔ اعدای تو برآرد دود
تن حسود تو را باد در ربود چو کاه
ز بس که بر سر خود باد را همی پیمود
خدایگانا بخشایش آر بر تن من
از آنکه رای تو بر صد هزار تن بخشود
چو زیر خاک نهان شد خلیل حضرت تو
میان جان من افروخت آتش نمرود
ز درد آنکه بپالود زیر خاک تنش
دلم چو خون شد و از دیدگان فرو پالود
رسید نوبت سرما و فصلگرما رفت
بکاست صبر من و سردی هوا بفزود
غنود دیدهٔ بلبل ز باد شهریور
ز شهریار چرا چشم من شبی نغنود؟
ربود حسرت و تیمار زاغ باد خزان
نسیم جود تو تیمار من چرا نربود؟
دروده گشت زمین هرکجا و همت تو
نهال حسرت و بیماریم چرا ندرود؟
زدوده رنگ درختان سپهر آینه گون
کمال عدل تو زنگ دلم چرا نزدود؟
غریب شهر توام بشنو از من این قصه
که مصطفی بهکرم قصهٔ غریب شنود
روم که گر نروم باشم اندرین هفته
به خون جملهٔ خویشان خویشتن ماخوذ
رضای مادر و خشنودی پدر جویم
که درکتاب خود ایزد مرا چنین فرمود
اگر بزودی یابم ز شاه دستوری
شوند جمله ز من مادر و پدر خشنود
نگاه دار شها حق خدمت پدرم
که از کمال ارادت تو را به جان بستود
به حق خدمت برهانی و ارادت او
که شغل بنده بدین هفته برگذاری زود
همیشه تا که بود اختری جهانفرسا
همیشه تا که بود صورتی زمین فرسود
مخالفان تو را باد بیطرف همه غم
موافقان تو را باد بیزیان همه سود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی تمجید از یک شخصیت والا و قدرتمند است که هیچکس به پای او نمیرسد. شاعر به ویژگیهای برجسته این شخص اشاره میکند و او را به عنوان منبع برکت و قدرت معرفی میکند. او میگوید که کسی نمیتواند به اندازهی این فرد در عالم وجود داشته باشد و افرادی که زیر سایهی او بودهاند، آرامش یافتهاند. شاعر از خودش نیز صحبت میکند و از خداوند میطلبد که او را ببخشد و در نهایت به احساس تنهایی و درد فراق میپردازد. غم و اندوه او از جدایی و حسرتها نیز در این شعر به وضوح حس میشود و او امیدوار است که با محبت و کرم این شخصیت، به آرامش برسد. در انتها، شاعر به اهمیت خشنودی والدین و تلاش برای جلب رضایت آنها اشاره میکند و بر وفاداری به خدمات والدین تأکید میورزد.
هوش مصنوعی: آیا وجودی مانند تو در این دنیا نیست که کسی او را دیده یا شنیده باشد؟ نه در حال و نه در آینده، کسی مانند تو وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: کدام پادشاهی تو را در وسط مجلس دید که بر کرسی تو بوسه نداد و بر چهرهات ناز نکرد؟
هوش مصنوعی: هر کسی که تحت نور خورشید موفقیت تو قرار گیرد، در سایهٔ خوشبختی و اقبال تو به آرامش میرسد.
هوش مصنوعی: تو هستی کسی که شمشیرت آن جواهر درخشانی را که برای هزار روز نشاندهنده ستارههای بدخواه تو بود، به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که با نگاهت میتوانی چشمهای دشمن را کور کنی، همانطور که زهرآلود و سوزان، نوک نیزهٔ خطرناک را به سمت او میفرستی.
هوش مصنوعی: در دل خنجر تو آتشی نهفته است که آن آتش فقط به خاطر دشمنان تو شعلهور میشود و از آن دود برمیخیزد.
هوش مصنوعی: باد حسادت تو را مغلوب کرد، همچون کاهی که به خاطر شدت باد در هوا پراکنده میشود.
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ، بر من هم بخشش عطا کن، زیرا که رای و اراده تو حتی بر صد هزار نفر نیز رحم و بخشش داشته است.
هوش مصنوعی: وقتی ابراهیم خلیل (ع) زیر خاک رفت، آتش نمرود در وجود من شعلهور شد.
هوش مصنوعی: از غم و درد شخصی که در زیر خاک دفن شده، قلبم مثل خون به جوش آمد و اشکهایم از چشمانم سرازیر شد.
هوش مصنوعی: زمان سرما فرا رسید و فصل گرما به پایان رسید. صبر من کمتر شد و به دنبال آن، هوای سرد شدت گرفت.
هوش مصنوعی: چشم بلبل از باد شهریور خوابش میبرد، اما چرا چشم من در شب خواب ندارد؟
هوش مصنوعی: نسیم مهربانی تو چرا حسرت و دلتنگی من را از بین نبرد؟ چرا روزهای سخت و غمانگیز مرا از خود نراند؟
هوش مصنوعی: زمین در هر نقطهای رونق و سرسبزی دارد، اما چرا تلاش و اراده تو نمیتواند حسرتها و بیماریهای مرا برطرف کند؟
هوش مصنوعی: آسمان مانند آینهای است که رنگ درختان را از روی خود پاک کرده، اما چرا کمال عدل تو دلتنگی و غم من را پاک نمیکند؟
هوش مصنوعی: من در شهر تو غریب هستم، پس این داستان را از من بشنو: مصطفی با مهربانی داستان غریبی را شنید.
هوش مصنوعی: میروم که اگر نروم، در این هفته به خاطر خون همهی خویشان خودم درگیر و مسؤول باشم.
هوش مصنوعی: من در پی خوشنودی مادر و پدر هستم، چرا که در کتاب خداوند آمده است.
هوش مصنوعی: اگر به زودی از شاه دستوری بگیرم، همه چیز طوری میشود که پدر و مادرم خوشحال خواهند شد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که از خدا بخواه که پدرم را در خدمت تو نگه دارد، زیرا او به شدت محبت و ارادت خود را به تو ابراز کرده است.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای تاکید بر اهمیت خدمت و احترام به شخصی است که به عنوان رهبر یا مقام بالاتر در نظر گرفته میشود. همچنین به این نکته اشاره دارد که وظیفه و کار بنده در این هفته به سرعت در حال انجام است. اگر بخواهیم به زبان سادهتری بیان کنیم، فردی به وفاداری و تعهد خود به یکی دیگر اشاره میکند و نشان میدهد که در کارش بسیار جدی و سریع عمل میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ستارهای درخشان وجود داشته باشد، زمین مدام در حال تغییر و فرسایش خواهد بود.
هوش مصنوعی: دشمنان تو در افکار خود بیطرف هستند و هیچ غمی برای آنها وجود ندارد، اما دوستانت در کنار تو، حتی بدون اینکه به تو آسیب برسد، همیشه نفع خواهند داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود
چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود
خدای را بستودم، که کردگار من است
زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
[...]
همی روی و من از رفتن تو ناخشنود
نگر به روی منا تا مرا کنی پدرود
مرو که گر بروی باز جان من برود
من از تو ناخشنود و خدای ناخشنود
مرا ز رفتن تو وز نهیب فرقت تو
[...]
از اهل ملک در این خیمهٔ کبود که بود
که ملک ازو نربود این بلند چرخ کبود؟
هر آنکه بر طلب مال، عمر مایه گرفت
چو روزگار بر آمد نه مایه ماند و نه سود
چو عمر سوده شد و، مایه عمر بود تو را
[...]
خزان ببرد ز بستان هر آن نگار که بود
هوا خشن شد و کهسار خشک و آب کبود
نگارهای نو آئین ز گلستان بسترد
پرندهای بهاری ز بوستان بربود
ز کله های بهاری نه بوی ماند و نه رنگ
[...]
ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود
بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
نمونه ای ز جلالت به دهر پیدا شد
ستاره ای ز سعادت به خلق روی نمود
به باغ دولت و اقبال شاخ شادی رست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.