گنجور

 
اثیر اخسیکتی

یک امروزت سر من چاکرت هست

چگوئی این لطافت در سرت هست

مرا گر داده ئی صدبار دانم

کزان باری هزار دیگرت هست

بدین معنی تو باکس برنیائی

که از من نازنین تر دربرت هست

گدائی هم بباید چشم بدرا

چو از شاهان هزاران چاکرت هست

چه میگویم تو و جان اینت سودا

کسی باور ندارد باورت هست

نه زین جانهای زهر آلود صد جان

در آن مرجان شکر پیکرت هست

اثیر اینک بدست کافرش ده

اگر دُردی دگر در ساغرت هست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode