گنجور

 
سنایی

عشقْ بازیچه و حکایت نیست

در ره عاشقی شکایت نیست

حُسن معشوق را چو نیست کران

درد عشاق را نهایت نیست

مبر این ظن که عشق را به جهان

جز به دل بردنش ولایت نیست

رایت عشق آشکارا بِه

زان که در عشق روی و رایت نیست

عالَم عِلم نیست عالم عشق

رؤیتِ صدق چون روایت نیست

هر که عاشق شناسد از معشوق

قوّت عشق او بغایت نیست

هر چه داری چو دل بباید باخت

عاشقی را دلی کفایت نیست

به هدایت نیامدست از کفر

هر کرا کفر چون هدایت نیست

کس به دعوی، به دوستی نرسد

چون ز معنی درو سرایت نیست

نیک بشناس کانچه مقصودست

بجز از تحفه و عنایت نیست

 
 
 
شمارهٔ ۵۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مسعود سعد سلمان

هیچ کس را غم ولایت نیست

کار اسلام را رعایت نیست

نیست یک تن درین همه اطراف

که درو وهن را سرایت نیست

کارهای فساد را امروز

[...]

سنایی

ای پسر! عشق را بدایت نیست

در ره عاشقی نهایت نیست

اگرَت عشق هست شاکر باش

که به عشقْ اندرون شکایت نیست

گر بنالی ز حال عشق، تو را

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
عین‌القضات همدانی

اول از او بد این حکایت عشق

بس مگو عشق را بدایت نیست

عشق چون آتشیست روحانی

روح کس را ازو شکایت نیست

عشق چون بر لطیفهغیبیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عین‌القضات همدانی
اثیر اخسیکتی

محرم عشق را حکایت نیست

همره راز تو روایت نیست

گرچه آهنگ خون من داری

آه را زهره شکایت نیست

نوک مژگانت ناوکی آهینحت

[...]

مولانا

عشق جز دولت و عنایت نیست

جز گشاد دل و هدایت نیست

عشق را بوحنیفه درس نکرد

شافعی را در او روایت نیست

لایجوز و یجوز تا اجل‌ست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه