ای شکرخای شده گوش از تو
رخ ماه آمده شب پوش از تو
از لطافت چو خیالی که شبی
پر نکردست کس آغوش از تو
شام را غالیه در زلف ز تست
ماه را غاشیه بر دوش از تو
ملک سلطان سپرم گر ببرم
بدو بوسه من مدهوش از تو
سبز پوشان فلک مست شدند
موی مشکین زبر و دوش از تو
چون تو ساقی شدیم ساغر گفت
کآب حیوان زمن و نوش از تو
گریه میزد چو سخن میگفتی
عقل در بارگه گوش از تو
چون فرو ماند دل و هوش اثیر
عاریت خواست دل و هوش از تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.