گنجور

 
اثیر اخسیکتی

ای عهد تو چون عهد قضا سرمد

وی عمر تو چون عمر ابد ممتد

سرمد از چرخ توئی ز آنروی

ارزانی به ملکت سرمد

رای تو چون قضای خدا الحق

بیداد راضدی است در این مرصد

ملک از تو چون بدرزید ازچرخ

آسوده را قدی است در این مرقد

بر سفره ی سخای تو قرص خور

قرصی است کز محیط کند مبرد

مجموع مفردات وجودی تو

ای عالمی ز فضل و کرم موجد

گر سابق است بر تو جهان شاید

پیش از مرکبات بود مفرد

ور لاحقی بعهد چه عیب آرد

بعد از مرکبات بود ابجد

دریای بند حزم تو گردون را

بیچاره ی شمر چو زمین معقد

اخبار زود باور عقل آید

گر با کفایت تو شود مسند

بی نام تو مدان که عطارد را

مقدار کلک رقم کند یامد

با مشتری سمند تو انباز است

کاین نعل در میان نهد و آن خد

 
 
 
رودکی

بخت و دولت چو پیشکار تواند

نصرة و فتح پیشیار تو باد

عنصری

با درفش ار تپانچه خواهی زد

باز گردد بتو هر آینه بد

خواجه عبدالله انصاری

روضه روح من رضای تو باد

قبله گاهم در سرای تو باد

سرمه دیده جهان بینم

تا بود گر خاک پای تو بود

گر همه رأی تو فنای من است

[...]

مسعود سعد سلمان

راشد از رشد روزگار نیافت

رشد از اینگونه بس فراوان کرد

تن او را که جان دانش بود

فلک جان ربای بی جان کرد

گوهری بود رشکش آمد ازو

[...]

مشاهدهٔ ۱۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

عاشقان را غذا بلا باشد

عاشقی بی بلا کجا باشد

لقمه از سفرهٔ بلا خوردند

می‌زمیخانهٔ رضا خوردند

هرکه را در جهان بلا دادند

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۸۷ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه