گنجور

 
 
 
عنصری

گفتم چشمم ز بس کزو خون آید

از لاله به رنگ و سرخی افزون آید

گفت آن‌همه خون نبد که بیرون آمد

کز رنگ رخم اشک تو گلگون آید

جمال‌الدین عبدالرزاق

زان غالیه دان کزاو دلم خون آید

چندین سخن نغز برون چون آید

کز تنگ دهانیش الف گاه سخن

چون دال دو تا گردد و بیرون آید

عطار

آن بحر که هر لحظه دگرگون آید

از پرده کجا تمام بیرون آید

یک قطره از آن بحر که ما میگوییم

از هژده هزار عالم افزون آید

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
خواجوی کرمانی

یارم چو مقیم دل پر خون آید

در چشم پرآبم دگری چون آید

آهوم ز میان جان برون خواهد شد

تا جان ز میان آه بیرون آید

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خواجوی کرمانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه