رفتیم برون زین چمن و هیچ نگفتیم
ناچیده گلی صد سخن سخت شنفتیم
ماییم درین گلشن عیش از ستم بخت
آن غنچه دلتنگ که هرگز نشکفتیم
سودیم بپای همه کس چهره اخلاص
با اینهمه گرد غمی از چهره نرفتیم
آن سوخته بیدل و یاریم که یکشب
با همنفسی دست در آغوش نخفتیم
اهلی مخور افسوس گر افتاد دل از دست
بگذار که تا در پی دل باز نیفتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ده سال به یک مدرسه گفتیم و شنفتیم
تا روز نخفتیم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.