بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گل
هنوز لذت تیرت نمیرود از دل
دلا ز مشکل غم کار بر خود آسان کن
که مردنت بود آسان و زندگی مشکل
چه جای خار که گل گر فتد شود خارت
ز هرچه دامن همت نگیردت بگسل
به ذره یی چو تو خورشید صد نظر دارد
تا غافل از وی و مشغول خود زهی غافل
متاع عقل ببازار عشق کس نخرد
درین معامله دیوانه میشود عاقل
بیار می که ز مستی خجل شدن سهل است
هزار بار مرا توبه کرده است خجل
ز دیده حاصل اهلی همیشه خار غم است
ز شوره زار بجز خار کی شود حاصل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی درد و غم ناشی از عشق و زندگی است. شاعر از تیر عشق سخن میگوید که به جانش نشسته و او را متاثر کرده است. او به این نکته اشاره میکند که زندگی دشوارتر از مرگ است و باید با مشکلات غم کنار آمد. همچنین به بیثمری تلاشهایی اشاره میکند که از داشتن همت و امید، نتیجهای نمیگیرند. شاعر میگوید که ارزش عقل در بازار عشق کمتر از آن است که کسی به آن توجه کند و این عشق دیوانگی میآورد. او از شراب و مستی صحبت میکند و به توبههای ناکامش اشاره میکند. در پایان، شاعر به ناامیدی ناشی از غم و کلماتی چون خار اشاره دارد و از بیثمری زندگی خود lament میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر زخم تیر تو جانم از بین رفت و جسمم به خاک تبدیل شد، اما هنوز لذت تیر تو از دل نمیرود.
هوش مصنوعی: ای دل، از غم ها و مشکلات زندگی نگران نباش و کار را برای خود دشوار نکن، زیرا مردن راحتتر از زندگی است و زندگی پر از چالشهاست.
هوش مصنوعی: اگر گل در دشواریها به خار تبدیل شود، این به خاطر آن است که تو نمیتوانی به اهداف و آرزوهایت دست یابی. پس بهتر است که از هرچه تو را از رسیدن به اهدافت باز میدارد، خود را جدا کنی و رهایی یابی.
هوش مصنوعی: این بیت به ما یادآوری میکند که هر فردی، به رغم کوچکی و ناپیداییاش، ارزش و توجه زیادی دارد. خورشید، به عنوان نماد عظمت و روشنایی، به او نظر دارد. اما فرد ممکن است غافل از این توجه و محبت باشد و فقط به دغدغهها و مشغلههای خود فکر کند. در واقع، این غفلت از توجهات و محبتهای بیرونی، نوعی ناتوجهی به ارزش واقعی خود است.
هوش مصنوعی: در بازار عشق، عقل هیچ ارزشی ندارد و هیچکس آن را نمیخرد. در این معامله، کسی که عاقل است، دیوانه میشود.
هوش مصنوعی: میخواهم شراب بیاوری، زیرا از مستی خجالت کشیدن کار آسانی است. من بارها توبه کردهام و به همین دلیل همچنان خجالت زدهام.
هوش مصنوعی: در زندگی، تنها چیزی که از چشم انسان به دست میآید، درد و غم است. از سرزمین خشک و بیفایده، جز خار و خاری که نشاندهنده تلخیها باشد، چیزی نمیتواند به دست آید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
واصْبَحْتُ یَوْمَ النَّفْرِ و العیسُ تَرْحَلُ
وَکانَ حُدَی الحادی بِنَا و هُوَ مُعْجِلُ
اُسائِلُ عَنْ سلمی فَهَلْ مِنْ مُخَبِّرٍ
بسانَّ له علماً بها أیْنَ تنزلُ
لَقَد اَفْسَدَتْ حجّی و نُسْکی و عُمرتی
[...]
طمع ندارم ازین پس زخلق جاه و محل
مگر به خالق و دادار خلق عز و جل
حرام را چو ندانستمی همی ز حلال
چو سرو قامت من در حریر بود و حلل
به طبع رفت به زیرم همی جهان جهان
[...]
ایا بجود و بآزادگی بدهر مثل
جهان بکلک تو و کف تو فکنده امل
چگونه رنجه نباشم برنج تو ؟ که مرا
ز نعمت تو بود مغز استخوان بمثل
اگر ز فکرت تو دوش خواب خوش کردم
[...]
ایا چراغ شهان جهان امیر اجل
بدست مایه پیروزی و بتیغ اجل
بابر و دریا ماند بنانت گاه سخا
ببرق و صاعقه ماند سنانت گاه جدل
بدانش ودهش و جود و داد و دولت و دین
[...]
خجسته بادا بر خواجه عمید اجل
خجسته عید رسول خدای عزوجل
عماد ملک و ملک بوالفرج مفرج غم
که هم عماد جلالست و هم عمید اجل
اساس نصرت نصربن رستم آن که به دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.