ای اجل مهلت من ده که ببوسم دهنش
دشمنم نیز مکُش تا بکُشد رشگ منش
چون شکایت کنم از دوست که خون ریخت مرا
هرکه شد کشته ز معشوق نباشد سخنش
دهنش گفت که دردت کنم از بوسه دوا
جای آنست که صد بوسه زنم بر دهنش
مبتلای قفس تن نشدی طوطیِ جان
گر نبودی هوسِ آن لب شکّر شکنش
اهلی آن روز که چون لاله سر از خاک زند
غرقه در خون جگر سوخته بینی کفنش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عاشقانه و درد عاطفی خود سخن میگوید. او به زیبایی و بلندای ابروی محبوبش اشاره میکند که باعث میشود هیچکس به او دسترسی پیدا نکند. شاعر احساس میکند که در خاک و خون افتاده و از ترس ننگ و تهمت از عشق خود فاصله میگیرد. او میخواهد در کنار محبوبش باشد، اما ترس از اینکه عشقش باعث درد او شود، او را میترساند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که بهتر است سکوت کند تا عشقش آسیب نبیند و خود را به بوی خوش محبوب خود میسپارد. شعر به نوعی نمایانگر حسرت و عشق عمیق است که شاعر نسبت به محبوبش دارد.
ای مرگ، لطفاً به من زمان بده تا دهانش را ببوسم و به دشمنم نیز فرصت بده و او را مکُش تا آنگاه که من دهان محبوبم را خواهم بوسید، ببیند و از حسادت من بمیرد
چگونه می توانم از دوست شکایت کنم که چرا خون مرا ریخت حال آنکه در مکتب عشق هر کس بدست معشوق کشته شود نباید سخن و شکایتی داشته باشد
دهانش گفت که درد تو را با بوسه دوا خواهم کرد و جای آن است که صدها بار بخاطر این گفته به دهانش بوسه بزنم
طوطیِ جان من اگر هوس آن لب شیرین را نداشت، گرفتار قفس تن (کنایه از این دنیای فانی) نمی ماند و از این قفس رها می شد.
در روز قیامت که اهلی همچون لاله از خاک بیرون آید کفنش را غرقه در خونِ جگرِ سوخته اش خواهی دید
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش؟
سخن قند، مگو با لب شکر شکنش
گر زند با دهنش پسته ز بی مغزی لاف
هر که بیند شکند با لب و دندان دهنش
ای صبا، گوی ز من غنچه تر دامن را
[...]
آنک جز نام نیابند نشان از دهنش
بر زبان کی گذرد نام یک همچو منش
راستی را که شنیدست بدینسان سروی
که دمد سنبل سیراب ز برگ سمنش
هر که در چین سر زلف بتان آویزد
[...]
دال زلف و الف قامت و میم دهنش
هرسه دامند و بدان صید جهانی چو منش
نتوانست نبا را ز میانش پوشید
آن قبا بود و بریده به ند پیرهنش
با همه دامن پاکیزه چو گل جز به خیال
[...]
یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش
میسپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش
گرچه از کویِ وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش
گر به سرمنزل سلمی رَسی ای بادِ صبا
[...]
یارب آن سرو که پرورده ای از اشک منش
آفت صرصر بیگانه ببر از چمنش
خاتم لعل سلیمانی او باز آورد
پیش از آن دم که برد آب و صفا اهرمنش
عشق شوریدگیم می طلبد می ترسم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.