گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اهلی شیرازی

از بتان دل برکنم گویم مسلمان دگر

ناگهان روی ترا بینم پشیمان دگر

تا دل آزاده در زنجیر زلفت بسته ام

با خود از دیوانگی دست و گریبانم دگر

خاطر از نظاره ات صد سال اگر جمع آورم

یک نظر کز دیده ام رفتی پریشانم دگر

گر دلم داری نگه دوری نباشد زانکه من

دل بشرط آن ترا دادم که نستان دگر

منکه عمری میگشودم عقده از کار کسان

حالیا اهلی بحال خویش حیرانم دگر