یامن ناصبور را سوی خود از وفا طلب
یاتو که پاکدامنی صبر من از خدا طلب
روزشکار چون خورد بر دل صید تیر تو
گر طلبی خدنگ خود از دل ریش ما طلب
درد تو می کشد مرایا به کرم دوا کنش
یا قدری فزون ازین تا نکنم دوا طلب
آه چه پوشم این سخن وه که بکام غیر شد
آنچه دل من از خدا کرد بصد دعا طلب
خواب و خیال می برد در پی وصل تو مرا
فکر محال می کند مفلس کیمیا طلب
ای دلم آشنای تو همدم غیر من مشو
غیر کی آشنا شود، هم دل آشنا طلب
همنفسان دوست را مستی وصل بس بود
ساقی اگر کرم کنی اهلی بی نوا طلب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وفاداری و پاکدامنی اشاره میکند و از یار میخواهد که او را از وفا و صداقت خود بینصیب نگذارد. او به شکایت از درد و جدایی میپردازد و ابراز میکند که عشقش به یار او را به شدت رنج میدهد. شاعر همچنین احساس تنهایی و ناامیدی خود را مطرح میکند و بیان میکند که دلش تنها به یاد یار میتپد و هیچ کسی را به جز او نمیخواهد. او به مستی و خوشی دوستان نیز اشاره میکند و از ساقی درخواست میکند که به او توجه کرده و حالش را بهبود بخشد. در کل، شعر احساسات عمیق عاشقانه و نیاز به وصل و همدلی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای معشوق صابر و وفادار، از تو میخواهم که برای من وفا و حمایت بخواهی، یا اینکه به خاطر پاکدامنیام از خداوند تقاضای صبر کن.
هوش مصنوعی: وقتی تیر تو بر دل شکار مینشیند، اگر به دنبال نیزهات هستی، باید آن را از دل گسسته و پاره ما بخواهی.
هوش مصنوعی: درد تو را میکشد و من برای کمک به تو دعا میکنم، یا خداوند لطف کن و درد را کم کن، یا اینکه خیلی بیشتر از این بدتر نشود تا من دوباره دنبال درمان نروم.
هوش مصنوعی: آه، چه بگویم از این وضعیت، و چه غمانگیز است که آنچه قلبم به درگاه خدا با هزار دعا طلب کرد، به نتیجهای غیر از آنچه خواستم رسید.
هوش مصنوعی: خواب و خیالات مرا به جستجوی وصالت میکشانند و به من میفهمانند که در پی آرزوهای دست نیافتنی هستم، من که چیزی ندارم و در جستجوی گنجی نایابم.
هوش مصنوعی: ای دل من، مراقب باش که با کسی جز من آشنا نشوی. چون هیچکس دیگری نمیتواند مانند من درک کند و با تو همدل شود.
هوش مصنوعی: دوست را در کنار خود میبینم و این برای من کافی است. ای ساقی، اگر لطف کنی و به من بینوا کمک کنی، خوشحالتر میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سالک راه حق بیا همت از اولیا طلب
همت خود بلند کن سوی حق ارتقا طلب
فاش ببین گَهِ دعا روی خدا در اولیا
بهر جمال کبریا آئینة صفا طلب
گفت خدا که اولیا روی من و ره منند
[...]
کامم اگر طلب کنی یک رهم از وفا طلب
ور طلبی مرا خود مرگ من از خدا طلب
قدر فغان من بدان رونق کار خویش را
زین تن مستمند جوزین دل مبتلا طلب
دل که چنین کند مرا طالب گوهر وفا
[...]
یا من ناصبور را پیش خود از وفا طلب
یا تو که پاک دامنی صبر من از خدا طلب
از همه کس کناره گیر صحبت آشنا طلب
هم ز خدا خودی طلب هم ز خودی خدا طلب
از خلش کرشمه ئی کار نمی شود تمام
عقل و دل و نگاه را جلوه جدا جدا طلب
عشق بسر کشیدن است شیشه کائنات را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.