اگرچه مستی می صد عذاب میآرد
خوشم که سوی توام بیحجاب میآرد
ندانم از غم عشقت دل که میسوزد؟
که باد آمد و بوی کباب میآرد
دمی که همنفسانم به عیش بنشینند
مرا خیال تو در اضطراب میآرد
هم از عنایت تست ای پری که رخ پوشی
وگرنه دیدن رویت که تاب میآرد؟
همین سعادت من بس کز التفات توام
گهی به سلک سگان در حساب میآرد
خموش اهلی و در عیش نقد کوش امشب
مگو حکایت دوری که خواب میآرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فروغ ذره به چشم من آب می آرد
که تاب شعشعه آفتاب می آرد؟
فدای آبله پای جستجو گردم
که از سراب سبوی پرآب می آرد
شکسته رنگی ما را علاج خواهد کرد
[...]
کسی که صبر به جنگ عتاب میآرد
کتان به عربدة ماهتاب میآرد
اگر دلی چو خمت نیست سر به خشت مزن
فراخ حوصله تاب شراب میآرد
مراست بخت سیه کاسهای که همچو حباب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.