رقیب از رشک من هر لحظه در خارها دارد
که آن یوسف رخ از شوخی بمن آزارها دارد
مرا چون بید بنماید بغیر و زیر لب خندد
من از آن خنده میابم که با من کارها دارد
بهرجاییکه بنشیند چو خیزد دامن افشاند
که میداند ز مژگانم بدامن خارها دارد
نگویم با پری ماند پری را من کجا دیدم
همی بینم که نقشی بر در و دیوارها دارد
سگ کوی بتان باشد خورد سنگ جفا اهلی
نه از بیگانه بلک از خویشتن آزارها دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلی کز حسن آن گل، در نظر گلزارها دارد
اگر برگ گلی باشد، درونش خارها دارد
دلیل عصمت زاهد، بدانی زهد و تقوا را
که او در پردهٔ اسلام و دین، زنارها دارد
من و وادی شوق ناوک صید افکنی، کانجا
[...]
توانگر در دل از سامان خود آزارها دارد
به قدر فلس، زیر پوست ماهی خارها دارد
مگو بی پرده چون منصور حرف حق به هر باطل
که عشق از بهر بی ظرفان مهیا دارها دارد
چه حرف است این که می باشد سبکباری در آزادی؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.