خوشا کسی که به کوی تو بخت همدم اوست
سفال درد سگان تو ساغر جم اوست
دلم که در خم چوگان زلف تست چو گوی
شکسته شد همه عمر و هنوز در خم اوست
به مرگ مدعی از درد، دل بسوخت مرا
هنوز خانه بختم سیه به ماتم اوست
دلا تو چند چو پروانه لافی از آتش
ترا چه طاقت یک شعله ز آتش غم اوست
ترا چه تاب جمالی که مه ازو تابی است
چه جای ماه که خورشید ذره کم اوست
ز سیل فتنه چه غم خانه دل ما را
که از اساس محبت بنای محکم اوست
بیمن ساقی عیسینفس نخواهد مرد
چراغ خاطر اهلی که زنده از دم اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهی که ملک سلیمان به زیر خاتم اوست
ز روی مرتبه بالای سدره عالم اوست
شهید خنده زخمم که تیغ همدم اوست
کباب گلشن داغم که شعله شبنم اوست
شکار ناز غزالیست، ناتوان دل من
که رنگ دهر به فتراک بستهٔ رم اوست
تو را به ملک ملاحت سزد سلیمانی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.