شمع من، هرکس که پیشت جان نسوزد مرد نیست
عشق و سرمستی با اشک گرم و آه سرد نیست
لذت عاشق نه از مستی و میخواری بود
تشنه دیدار را پروای خواب و خورد نیست
حسن او شد جلوهگر ز آیینه صافیدلان
وین دلی باید که در آیینه او گرد نیست
وحشت مردم کجا انس محبت از کجا
کی بدین وادی رسد هر کو چو مجنون فرد نیست
مردم بیدرد را از درد ما نبود خبر
آگه از درد دل ما غیر صاحب درد نیست
اشک و آه من کسی حیله داند پیش تو
خود تو دانی جان من کز حیله رویم زرد نیست
در گلستان محبت داغ اهلی همچو گل
از ازل بر رشته عشق است باد آورد نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان عمق عشق و راستین بودن احساسات عاشقانه میپردازد. او میگوید که افرادی که واقعاً عاشق نیستند، نمیتوانند عواطف واقعی را درک کنند. عشق واقعی با سختیها و دردها همراه است و از احساسات انسانی مانند اشک و آه ناشی میشود. شاعر به تفاوت میان عاشقان حقیقی و کسانی که فقط به ظاهر عشق میورزند اشاره میکند و میگوید که محبت واقعی باید از دل پاک سرچشمه بگیرد. او همچنین تأکید میکند که درد و رنج عشق را تنها کسانی میفهمند که خود تجربه کردهاند و دیگران از آن خبر ندارند. در نهایت، شاعر به سادگی و خلوص عشق میاندیشد و به این نکته اشاره میکند که عشق از ازل و با صفا به وجود آمده و همواره باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: عزیز من، هر کسی که در کنار تو احساستی عمیق و دردناک ندارد، انسان واقعی نیست. عشق و شوق با اشک و آه سرد نمیتواند وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: لذت عاشق ناشی از شوق دیدار است و او به خواب و خوراک اهمیت نمیدهد، بلکه تنها آرزوی ملاقات معشوق را دارد.
هوش مصنوعی: زیبایی او در دلهای پاک و صاف نمایان میشود و برای دیدن این زیبایی، دل باید بدون هرگونه کدورت و آلودگی باشد.
هوش مصنوعی: ترس و وحشت مردم از کجا ناشی میشود و عشق و محبت از کجا به وجود میآید؟ آیا هر کسی که مانند مجنون است، میتواند به این مسیر بیفتد؟ فردی نیست که چنین قدرتی داشته باشد.
هوش مصنوعی: مردم بیدرد از غم و رنج ما بیخبرند و تنها کسی که میتواند به درستی احساس درد دل ما را درک کند، کسی است که خود دردی را تجربه کرده باشد.
هوش مصنوعی: اشک و ناله من را هیچ کس نمیتواند بفهمد. تنها خودت میدانی که من چقدر بیتقصیر و بیریا هستم و چهرهام از نیرنگ و فریبگونگی خالی است.
هوش مصنوعی: در باغ عشق، محبت مانند گلی است که از ابتدا با بذر دوستی کاشته شده و هیچ چیز نمیتواند آن را از بین ببرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ روئی نیست کز چرخ سیه رو زرد نیست
کار هیچ آزاده ئی زین آسیا بر گرد نیست
در جهان مردی نمی بینم که از دردی جداست
یک طربناکست بر گردون و آنهم مرد نیست
گرنه بوی دوستان آرد نسیم بوستان
[...]
صیقل آیینه دل غیر آه سرد نیست
هر که را در دل نباشد آه، مرد درد نیست
ای که خود را در دل ما زشت منظر دیده ای
رنگ خود را چاره کن، آیینه ما زرد نیست
دیده را در بسته وقف حسرت او کرده ایم
[...]
از غبار فکر باطل، پاک باید داشت دل
تا بداند دیو، کاین آئینه جای گرد نیست
مرد پندارند پروین را، چه برخی ز اهل فضل
این معما گفته نیکوتر، که پروین مرد نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.