گنجور

 
اهلی شیرازی

کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی

محمل از چرخ مخواه و شتر از بام مجوی

وعده کام ز شیرین دهنان هست هلاک

یاد ناکامی فرهاد کن و کام مجوی

همدم خاص سگ او شو و بگریز ز خلق

یعنی امید دل از دوستی عام مجوی

هرکه در بند کسی نیست گرفتار خودست

صید زلفش شو و آزادی ازین دام مجوی

عمر خود صرف مکن در طلب آب حیات

باده پخته خور و آرزوی خام مجوی

سگ او شو بنهان اهلی و شهرت مطلب

نام خود گم کن و چون بوالهوسان نام مجوی