کعبه گر میطلبی سعی کن آرام مجوی
محمل از چرخ مخواه و شتر از بام مجوی
وعده کام ز شیرین دهنان هست هلاک
یاد ناکامی فرهاد کن و کام مجوی
همدم خاص سگ او شو و بگریز ز خلق
یعنی امید دل از دوستی عام مجوی
هرکه در بند کسی نیست گرفتار خودست
صید زلفش شو و آزادی ازین دام مجوی
عمر خود صرف مکن در طلب آب حیات
باده پخته خور و آرزوی خام مجوی
سگ او شو بنهان اهلی و شهرت مطلب
نام خود گم کن و چون بوالهوسان نام مجوی