خواهم شبی بیایی و مهمان من شوی
تا حال من ببینی و حیران من شوی
بیگانگی مکن که دل و جان خویشتن
زان داده ام ترا که دل و جان من شوی
ایگنج حسن و ناز دل من خراب تست
باشد که آگه از دل ویران من شوی
چون من بریدم از همه گشتم از آن تو
دارم امید آنکه تو هم زان من شوی
جایی که جا بدیده اهلی نمی کنی
راضی کجا بکلبه احزان من شوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.