گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اهلی شیرازی

عالم چو آفتاب پر از نور کرده‌ای

ما را چو سایه از بر خود دور کرده‌ای

ای مست نرگس تو جهانی ز جام عیش

ما را به زهر چشم چه مخمور کرده‌ای

یک ذره نیست در دلت ای آفتاب مهر

خود را به مهر بهر چه مشهور کرده‌ای

آخر سگ توایم چرا ز آستان وصل

ما را به سنگ تفرقه مهجور کرده‌ای

بازآ که دست هجر ز بنیاد می‌کند

جان خراب را که تو معمور کرده‌ای

مردم ز رشک آینه از وی چه دیده‌ای

کآن را همیشه مونس و منظور کرده‌ای

اهلی به خواجگی ز ره بندگی رسید

آزاد خویش را به چه دستور کرده‌ای؟