عالم چو آفتاب پر از نور کردهای
ما را چو سایه از بر خود دور کردهای
ای مست نرگس تو جهانی ز جام عیش
ما را به زهر چشم چه مخمور کردهای
یک ذره نیست در دلت ای آفتاب مهر
خود را به مهر بهر چه مشهور کردهای
آخر سگ توایم چرا ز آستان وصل
ما را به سنگ تفرقه مهجور کردهای
بازآ که دست هجر ز بنیاد میکند
جان خراب را که تو معمور کردهای
مردم ز رشک آینه از وی چه دیدهای
کآن را همیشه مونس و منظور کردهای
اهلی به خواجگی ز ره بندگی رسید
آزاد خویش را به چه دستور کردهای؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.