جانبخشیای که با لب لعل تو ای پری است
چون چشمه حیات ز پاکیزه گوهری است
خاصیتی که جوهر حسن تو میدهد
از خوب سیرتی است نه از خوب منظری است
آن یوسفی که در سر بازار حسن تو
صد آفتاب با رخ چون ماه و مشتری است
ما زهر غم خوریم و تو می با شکر لبان
ما جان دهیم و لعل تو در ذره پروری است
دل آن پری به دست نگاری کجا دهد
نقش نگار در کف او دام دلبری است
کی آدمی به وصل پری راه می برد
دیوانه است هر که طلبکار آن پری است
ای آب خضر ظلمت اهلی ز بخت اوست
ورنی فروغ روی تو خورشید خاوری است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گنجینه جواهر ما پاک گوهری است
نقدی که در خزانه ما هست بی زری است
بر ما چه اعتراض که بی قدر و قیمتم؟
گوهر اگر به خاک فتد جرم جوهری است
در کار عشق سعی به جایی نمی رسد
[...]
واحیرتا که در ره دین لاف مهتری است
آن راکه کفر و شرک از اسلام او بری است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.