حسنت نمک آمیز و لبت نیز چنین است
کان نمکی هر چه تو داری نمکین است
گر بحر بلا موج زند باک ندارم
بیمی اگرم هست از آن چین جبین است
تا روی زمین زیر کف پای تو به دید
مه با همه قدرش حسد از خاک زمین است
غافل مشو ای یوسف جان کز پس و پیشت
صد گرگ زهر گوشه کناری به کمین است
ابروی تو دل دزدد و محراب مراد است
چشم تو ره دین زند و گوشه نشین است
هرچند دل آویز بود صورت نقاش
پیش تو چه جان دارد اگر صورت چین است
یارب چه سعادت طلب است این دل اهلی
کز محنت تن دور و به وصل تو قرین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که درباره عشق و زیباییها صحبت میکند. شاعر به زیباییهای معشوق خود اشاره میکند و از نمکین بودن لبهای او سخن میگوید. او با وجود مشکلات و بلایا، از عشقش هیچ واهمهای ندارد و تنها نگران چهره معشوق است. شاعر به مقایسه معشوق و زمین میپردازد و بیان میکند که حتی ماه نیز به خاک زمین حسادت میورزد. در ادامه، شاعر هشدار میدهد که در عشق، خطرها و وسوسهها از هر کناری وجود دارد. او به ابروی معشوق اشاره میکند که دلها را میدزدد و زیبایی چشمان او را ستایش میکند. در نهایت، شاعری از دوری از درد و نزدیکی به وصل معشوق خود در خوشبختی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: زیبایی تو شیرین و دلچسب است و لبهای تو هم به همین گونهاند. هر چه که تو داری، به طرز خاصی خوشمزه و جذاب است.
هوش مصنوعی: اگر دریاهای سختی و مشکلات به اوج برسند، نگران نیستم. تنها چیزی که مرا نگران میکند، خطی است که بر پیشانیام نشسته و نشانهی سختیهای زندگی من است.
هوش مصنوعی: هر جا که قدم میگذاری، زمین زیر پای تو به خاطر عظمت تو حسرت میخورد و به آسمان نگاه میکند.
هوش مصنوعی: ای یوسف جان، غافل نباش، زیرا در اطراف تو، از جلو و عقب، صدها گرگ در کمین هستند.
هوش مصنوعی: ابروی تو دلها را میرباید و چشمانت مانند جایی مقدس، راهنمایی برای رسیدن به آرزوهاست، در حالی که گوشه نشینی و آرامش نیز در آن نهفته است.
هوش مصنوعی: هرچند که تصویر نقاشی به تو زیبایی میبخشد، اما چه ارزشی دارد اگر فقط یک نمای ظاهری باشد؟
هوش مصنوعی: خداوندا، این دل که آرزوی خوشبختی دارد، چه سعادتطلبی است که از رنج و درد جسمی دور و در کنار وصالت قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
اندر دل من عشق تو چون نور یقین است
بر دیدهٔ من نام تو چون نقش نگین است
در طبع من و همت من تا به قیامت
مهر تو چو جان است و وفای تو چو دین است
تو بازپسین یار منی و غم عشقت
[...]
آن کیست سواره که بلای دل و دین است
صد خانه برانداخته در خانه زین است
ماهی ست درخشنده چو بر پشت سمند است
سروی ست خرامنده چو بر روی زمین است
آشوب جهان است اگر اسپ سوار است
[...]
زاهد بره کعبه رود کاین ره دین است
خوش میرود اما ره مقصود نه این است
تا بود دل خسته غمی بود ز عشقت
هر چند که دیدیم همین بود و همین است
جان دادن و کام از لب معشوق گرفتن
[...]
شاها اثر دوستیست رونق دین است
خوش آنکه درین دوستی از اهل یقین است
هر کس که درت را ز غلامان کمین است
در انجمن اهل وفا صدر نشین است
مداحی تو کار فضولی حزین است
[...]
خاری که به پای تو خلد باغ یقین است
سنگی که به راه تو فتد کعبه دین است
در عزم قوی باش که اندر ره دولت
مفتاح نجاتست به هر جا که کمین است
در خوش دلی آویز که با عمر تو ایام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.