آن بزم عیش ساقی و جام شراب کو
و آن مستی محبت و آن اضطراب کو
گیرم که روی گل نگرم از هوای دوست
آن شیوه و کرشمه و ناز و عتاب کو
گلشن همان و مرغ همان شاخ گل همان
گلبانگ شوق و مستی عهد شباب کو
گر مدعی ز عشق زند لاف همچو من
کنج محبت و دل و جان خراب کو
خواب از خیال آن مژه در دیده نیستم
در دیده یی که خار بود جای خواب کو
من مست و بیخود از بت و نامم خداپرست
زین قصه گر سیوال کنندم جواب کو
در آتشم هنوز از آن شب که آن حریف
شد مست ناز و گفت که اهلی کباب کو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به یاد بزم و شادمانیهای گذشتهای میاندیشد که با ساقی و شراب همراه بود. او از احساسات و وابستگی عاطفی میگوید و به دنبال شور و شوق جوانی، ناز و عتاب محبوبش میباشد. شاعر نشانههای عشق را در اطراف خود میبیند، اما احساس میکند که آن حال و هوا دیگر وجود ندارد. او به عشقش و نابودی دل و جانش در این محبت اشاره میکند و از یادآوری زیباییهای محبوبش در خواب غافل است. همچنین از حالت مستی و سوز و گداز خودش در همراهی با محبوب و خاطرات تلخ و شیرین آن روزها سخن میگوید. در نهایت، او به شب خاصی اشاره میکند که همنشینش مست شده و حرفی درباره عشق به او گفته است.
هوش مصنوعی: کجاست آن جشن شادمانی و آن ساغی با جام شراب؟ کجاست آن عشق و حالتی که در آن مستی و بیقراری وجود داشت؟
هوش مصنوعی: بگذار فرض کنیم که به چهره گل نگاه میکنم، اما نشانی از زیبایی و لحن دلربایی و ناز و عتاب دوست کجاست؟
هوش مصنوعی: باغ همان باغ است و پرنده همان پرنده، شاخه گل هم همان است. صدای شادی و سرخوشی دوران جوانی کجاست؟
هوش مصنوعی: اگر کسی مثل من از عشق brag کند، باید بداند که محبت واقعی و دل و جان خراب شده است.
هوش مصنوعی: من در چشمی که پر از خار است، خواب نمیبینم و خواب از تصور آن مژه دور است.
هوش مصنوعی: من در حالتی از شیدایی و سرمستی هستم و به خدای بزرگ ایمان دارم. اگر کسی از من درباره این وضعیت بپرسد، نمیدانم چه پاسخی بدهم.
هوش مصنوعی: من هنوز در آتش عشق میسوزم، از شبی که دوست و رفیقم مست و مغرور شد و گفت که اهلی (علامت یا نام من) کباب کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبحست ساقیا می چون آفتاب کو
خاتون آب جامه ی آتش نقاب کو
چون لعل آبدار ز چشمم نمی رود
از جام لعل فام عقیق مذاب کو
درمانده ایم با دل غمخواره می کجاست
[...]
اینک رسید وعده، گشاد نقاب کو
رفتیم تا دریچهٔ صبح، آفتاب کو
جامی کشیده محتسب و فتنه می کند
کو تازیانهٔ ادب، احتساب کو
خونم حلال بر تو ولی داور جزا
[...]
شبهای هجر خواب به چشم پر آب کو؟
یا خواب بخت چشم مرا بخت خواب کو؟
تا کی شب سیاه فراق آخر ای فلک
هنگام صبح و روشنی آفتاب کو؟
گیرم نپرسد از تو کس امروز جرم من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.