بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار او
باشد کزین خون جگر رنگی برآرد کار او
مردن بسی اسان بود هرچند کز حرمان بود
گر در مذاق جان بود شیرینی گفتار او
آنسرو ما چالاک شد عاشق کشی بی باک شد
خواهد بسی سر خاک شد از جلوه رفتار او
بیروی آنگل پیرهن چندان بگریم در چمن
کاخر دمد از اشک من گل بر سر دیوار او
بازار او گر بنگری صدماه دارد مشتری
گم شد چو یوسف صد پری از گرمی بازار او
بی سرو قد نورسی گلشن بود خار و خسی
جنت نمیخواهد کسی بی نعمت دیدار او
از ابر چشم خونفشان اهلی نماند تشنه جان
ضایع نگردد در جهان حال دل افکار او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.