ز در مران اگر آلوده و هوسناکیم
سگ تو ایم گر آلوده و اگر پاکیم
چه غم ززخم تو ما را غمی که هست این است
که مرهم دل غیری و ما جگر چاکیم
بیک نگاه تو صد جان دهیم و غم نخوریم
نگاه کن که ز شوق تو تا چه بی باکیم
اگر چه زهر فراق تو کار در جان کرد
بیا که زنده هنوز از امید تریاکیم
کجاست برق فنا کاتش افکند درما
که دیر شد که درین باغ خار و خاشاکیم
به گرد مرکب آنشهسوار کس نرسد
همین سعادت ما بس که صید فتراکیم
تو رخ متاب فلک گو بکین اهلی باش
که ما بمهر تو فارغ ز کین افلاکیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.