گرفتن زن و افعی بسی بود آسان
خلاف داشتن آن که مشکل آید و سخت
زنان بگردن گردان بسخره طوق زنند
چو مار گَرزه که پیچد همی بشاخ درخت
اگرت هیچ خرد باشد از زنان بگریز
وز آشیانه ماران سبک برون کش رخت
ز زهر مار بتر قهر یار دان که از اوست
نتیجه کوتهی عمر با سیاهی بخت
شبی که خسبد یک زخم خواجه کدبانو
بخشم کوبد بر فرق کدخدا یک لخت
خنک روان سنائی که تاج دولت را
نشد پذیره ز بهرام شه بتاج وبه تخت
غم عروس و غم و ام مرد را شکند
خوش آنکه زین دو غم آرامگاه دل پردخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به شاهراه نیاز اندرون سفر مسگال
که مرد کوفته گردد بدان ره اندر سخت
وگر خلاف کنی طمع را و هم بروی
بدرّد ار به مَثَل آهنین بود هملخت
چو خویشتن نتواند که میخورد قاضی
ضرورتست که بر دیگران بگیرد سخت
که گفت پیرزن از میوه میکند پرهیز؟
دروغ گفت که دستش نمیرسد به درخت
کلاه را دگر از ناز کج گذاشته بخت
زوصل فصل حمل مست شد برودت سخت
پر از زمرد نارس زسبزه جیب درخت
پر از رسیده عقیق از شقیق که را رخت
همی بنازد ملک و هی ببالد بخت
بزیر سایه دارای تاج و داور تخت
ملک مظفر دین شهریار ملک آرای
که تخم داد پراکنده و جان کین پرهخت
هم از اتابک اعظم که دست فکرت وی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.