گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ادیب الممالک

گفت با جفت خویش شیخ حسن

کای پری پیکر لطیف اندام

تا که در مستراح عبدعظیم

بودم ابریق دار خاصه و عام

اندران مرتع خصیب مرا

قوت یومیه پخته بود مدام

چون معاون شدم به صلحیه

اوفتاده است کارها ز نظام

شد ملوث زیده کاری ها

کاسه روز ما چو دیزی شام

معده ام خام گشته چون طبعم

بسکه مخلوط گشته پخته و خام

جفت شیرین شمایلش گفتا

غم مخور ای گزیده ایام

که ز بس در مقام صلحیه

بهم آمیختی حلال و حرام

کودکان حرام لقمه بسی

زاید از ما دو تن نمک بحرام

عنقریبا کزین سرا گردد

جلوه گر صد هزار شیخ و امام

همه صلحیه های عالم را

پر کنیم از حرامزاده تمام