گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ادیب الممالک

بیا که عید عرب جفت شد به عید عجم

رسید لشکر نوروز واضحی از پی هم

دو روز فرخ توأم به یکدیگر گشتند

چنانکه دولت و دین شد به یکدیگر توأم

لوای آل خلیل و درفش افریدون

فراشتند به یک جا بر آسمان پرچم

ز استقامت این هردو آشکارا بین

قوام دین عرب را ز شهریار عجم

نخفتم ای گل سیراب دوش تا به سحر

ز جور گیتی و از ترکتاز لشکر غم

به گوشم آمد از آهنگ مؤذن سحری

که ای ز دور جهان تن نژند و حال دژم

گرت شکنجه کند آسمان، مدار شکن

ورت خماند پیکر، منه برابر و هم

بگیر باده و بر چرخ دل منه که نماند

نه تاج بر سر کسری نه جام در کف جم

غمین مباش ز اوضاع روزگار و ببر

پناه بر در سالار دین و کهف امم

خدایگان خراسان علی بن موسی

جهان داد و دهش آسمان فضل و کرم

به آسمان و جهانش چسان کنم تشبیه

سیاه باد ورق سربریده باد قلم

که آسمان بدرش ذره‌ای‌ست در بر مهر

جهان به حضرت وی قطره‌ای برابر یم