ای که گفتی ملک درویشی نه بی لشکر گرفتم
با سپاه اشک و فوج آه این کشور گرفتم
همت مردان راه حق ازین صد ره فزون شد
هر چه گوئی بیش از این همتت باور گرفتم
لیک سخت اندر شگفتم زآنکه گفتی از نکویان
ساعتی دلبر گرفتم ساعتی دل بر گرفتم
از کنار خوبرویان سوی بدنامی نرفتم
وز درخت نیکنامی تخم کشتم برگرفتم
بوسه را اقرار داری وز کنار انکار داری
یا چنان اقرار انگاری چنین منکر گرفتم
چون حکیمان جهان گفتند کار، از کار خیزد
ایندو را من لازم و ملزوم همدیگر گرفتم
بوسه مفتاح کنار آمد کنار از وی نشاید
کاین کنار از جویبار خلد من خوشتر گرفتم
گر نمی جستی کنار ایدر چرا برگرد بوسه
گشته ای من عقل را شاهد بر این محضر گرفتم
عقل گوید چون زمام نفس در دست دل آمد
قلب را مشرک شمردم نفس را کافر گرفتم
جز که فرمائی بعون حق زمام نفس مشرک
از کف دل با کمند همت حیدر گرفتم
قل هوالله را بشیطان هیولا بردمیدم
آیت سبح المثانی زال پیغمبر گرفتم
هر کجا منصور بودم عقل را یاور شمردم
هر زمان مغلوب گشتم شرع را داور گرفتم
رهبرم جوع و سهر بودند در سرآء و ضرآء
ایندو تن را در بیابان طلب رهبر گرفتم
بردم از ظلمات کثرت پی بآب خضر وحدت
خاتم از دست سلیمان تاج از اسکندر گرفتم
گاه از سفره شهود اندر غذای روح خوردم
گاه از کوزه وجود اندر می احمر گرفتم
جرعه حیوان ننوشم از کف خضر پیمبر
چون ز دست ساقی کوثر می کوثر گرفتم
با ولای چارده تن ز اولیا هفتاد نوبت
هفت گردون سودم و آهو ز هفت اختر گرفتم
در جوانی مادر رز را بخاک تیره کردم
چون زمان پیری آمد پیش از او دختر گرفتم
دادم از کف طره سیمین بران و اندر پی آن
اشک چون سیماب جاری بر رخ چون زر گرفتم
سبزهای این چمن کمتر ز خضرآء الدمن شد
لاله زار خاکیان را تل خاکستر گرفتم
کی ز خضرآء الدمن روشن شود چشمم که اکنون
بالش از خورشید و فرش از طارم اخضر گرفتم
جلوه دیدار اندر خلوت اسرار دیدم
مرگ را پیش از زمان نیستی زیور گرفتم
سال و ماهم جملگی اردیبهشت و فروردین شد
کی به دل اندیشه از مرداد و شهریور گرفتم
چشمت ای پروانه مات جلوه شمع هدی شد
عنقریب از آتش غیرت تراپی پر گرفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، گفتگویی است از کسی که به درویشی و عشق به حقیقت میپردازد. او بیان میکند که با اشک و آه، دلی را تسخیر کرده و متوجه شده که جدیت مردان راه حق، بیشتر از آن چیزی است که تصور میکرده است. شاعر به موضوعاتی مانند عشق، عقل، و دل اشاره میکند و میگوید که در مسیر زندگیاش همواره از خیر و نیکی دوری جسته و برعکس، درخت نیکنامی را برگزیده است. همچنین، فیض الهی را در کنار معصومین و بزرگانی مانند پیامبران جستجو کرده و در نهایت اشاره دارد به اهمیت توکل بر خدا و جدیت در پیگیری حقیقت.
شاعر همچنین از فراز و نشیبهای زندگی میگوید، از لذتهای دنیوی و معنوی که در سفره شهود و معرفت کسب کرده است. او از تضادها و پیچیدگیهای زندگی میگوید و سعی میکند تا تجارب خود را در کنار آموزههای عقل و عشق جمعبندی کند. نهایتاً، او به چشمانداز روشنی از آینده و راهی فراتر از کثرت و مادیات اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که گفتی که پادشاهی درویشی بدون لشکر نیست، من با سپاه اشک و گروه آه، این دیار را تصرف کردم.
هوش مصنوعی: تلاش و اراده مردان راستین در مسیر حق بسیار بیشتر از آن چیزی است که بتوان گفت. هر چه بگویی، من بیشتر به توانایی و عزم تو ایمان آوردم.
هوش مصنوعی: اما من سخت در تعجبم از این که تو گفتی مدتی از خوبان دلبر گرفتم و مدتی دیگر دل را برگردانیدم.
هوش مصنوعی: من هرگز به سوی کسانی که آبرو ندارند نرفتم و از درختانی که نام نیک دارند، بذرهایی گرفتم و پرورش دادم.
هوش مصنوعی: بوسه نشانهای از اعتراف است و تو در عین حال که به آن اعتراف میکنی، از آن دوری میکنی. یا شاید آنقدر به آن اعتراف میکنی که انگار چیزی را انکار کردی که من آن را دریافت کردهام.
هوش مصنوعی: به این معناست که هنگامی که حکیمان صحبت از این میکنند که هرکاری از یک عمل خاص ناشی میشود، من دریافت کردهام که این دو (کار و عمل) به یکدیگر وابسته و مرتبط هستند.
هوش مصنوعی: بوسه مانند کلید است که میتواند دروازهای را به روی عشق و دوستی باز کند، اما در کنار آن باید مراقب بود که به راحتی از کنار چیزهای زیبا و ارزشمند عبور نکنیم. من از زیبایی و خوشیهای دنیای بهشت خود بسیار لذت میبرم و این خوشیها را از هر چیز دیگری که ممکن است به سادگی از کنارش بگذرم، بیشتر میدانم.
هوش مصنوعی: اگر تو به دنبال من نمیآمدی، پس چرا با شتاب به سمت بوسه آمدهای؟ من عقل را گواهی بر این وضعیت قرار دادم.
هوش مصنوعی: عقل میگوید زمانی که افسار خواستهها و تمایلات در اختیار دل قرار گیرد، دل را بیاعتقاد تلقی میکنم و نفس را بدون ایمان میدانم.
هوش مصنوعی: تنها با یاری حق، زمامِ نفسِ اهل شرک را از دل خود گرفته و با اراده و همت حضرت علی (ع) آن را کنترل کردم.
هوش مصنوعی: بگو که تنها خداست، شیطان را به صورت هیولایی به تصویر کشیدم و آیه «سبح المثانی» را از زال، پسر پیامبر گرفتم.
هوش مصنوعی: در هر جایی که به موفقیت دست یافتم، به عقل خود اعتماد کردم و آن را حامی خود قرار دادم. اما هر زمان که شکست خوردم، به قوانین دینی مراجعه کرده و آن را به عنوان مرجع تصمیمگیری پذیرفتم.
هوش مصنوعی: رهبرم در سختی و تنگدستی به خواب و گرسنگی گرفتار بود. من این دو جسم را در بیابان جستجو کردم و به دنبال رهبری برای خود گشتم.
هوش مصنوعی: در دنیای تاریک و پر از تنوع، به دنبال روشنایی و حقیقت واحدی رفتم. از سلیمان، که نمایانگر قدرت و حکمت است، نشانهای گرفتم و از اسکندر، که نماد قدرت و موفقیت است، تاجی به دست آوردم.
هوش مصنوعی: گاهی از دستاوردهای روحانی و معنوی بهرهمند شدم، و گاهی از تجربیات واقعی و طبیعی زندگی لذت بردم.
هوش مصنوعی: من از دست خضر، پیامبر، نوشیدنی نمیخورم چون از دست ساقی کوثر، نوشیدنی بهتری گرفتم.
هوش مصنوعی: با محبت و ولایت چهارده معصوم، از نعمتهای الهی بهرهمند شدم و از ستارههای هفتگانه، آهو (بهشتی) را به دست آوردم.
هوش مصنوعی: در جوانی، من گل رز را در خاک سیاه کاشتم و اکنون که به سن پیری رسیدهام، قبل از مادر، دختر گرفتم.
هوش مصنوعی: موهای نقرهای او را به دست دادم و پس از آن اشکهایم مانند آب جیوه بر چهرهام جاری شد.
هوش مصنوعی: سبزهای این چمن به اندازهای کمتر از سبزی خضر در دمنوشهاست که من لالهزار خاکیان را به یاد تل خاکستر میاندازم.
هوش مصنوعی: چه زمانی چشمانم از سبزی دمنوش روشن میشود، در حالی که اکنون بالش من از نور خورشید و فرشم از رنگ سبز تازه گرفته است.
هوش مصنوعی: در تنهایی و خلوت خود، زیبایی و حقیقت ملاقات را احساس کردم و پیش از آنکه به نابودی برسم، زیبایی مرگ را درک کردم.
هوش مصنوعی: تمامی روزها و ماهها برای من به مانند اردیبهشت و فروردین زیبا و دلانگیز شده است و تنها زمانی که در دل به فکر مرداد و شهریور میافتم، احساس متفاوتی پیدا میکنم.
هوش مصنوعی: ای پروانه، چشمانت به زیبایی شمع هدایت خیره شده است و به زودی به خاطر غیرت عشق، از آتش آن دور شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملک درویشی نه پنداری که بی لشکر گرفتم
این ولایت من بآه خشک و چشم تر گرفتم
من بحول و قوه خود می نکردم این عفیفی
بل بعون حق عنان نفس شهوتگر گرفتم
بود در سر نخوتم هر چند کوشیدم بنیرو
[...]
قاصد آمد دوش از وی نامهٔ دلبر گرفتم
بهر ایثار رهش از جان خود دل برگرفتم
نامه را بوسیدم و بوئیدم و بر سر نهادم
بارها خواندم ز سر تا پا و باز از سر گرفتم
تا سحر چونشمع بودم گاه گریان گاه خندان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.