گرچه دارم مردمی بسیار ازین مردم نیم
همچو دیوان نیز با چنگال و شاخ و دم نیم
در بلاد خود غریبم زانکه ناجنسند خلق
من بحمدالله تعالی جنس این مردم نیم
مردم آزارند همچون افعی و کژدم، زجهل
من نیازارم تنی چون افعی و کژدم نیم
تخت خوابم تخته تابوت موتی نیست بل
زنده از حلوا نباشم مرده خوار قم نیم
غلغل مینا نخواهم بانگ بربط نشنوم
جز به ذکر آیه نور و قل اللهم نیم
نه مرا جانانه یار است و نه با پیمانه کار
عاشق دلداده و مخمور پای خم نیم
خواستار نافه آهوی مشکین نیستم
در پی زین و ستام و رخش زرین سم نیم
هر دو عالم را ز استغنا جوی دانم از آنک
همچو آدم در بهشت اندر پی گندم نیم
شیخ بن عمرانم ارچه پیر مدین نیستم
یار اسماعیلم ار چه سید جر هم نیم
روح امکانم اگرچه عقل اول نیستم
اصل ایجادم اگرچه عنصر پنجم نیم
معرفت آموز خلقم گرچه عارف نیستم
انجمن افروز چرخم گرچه از انجم نیم
چون سپهدار فریقم ملک را فرماندهم
چون قلاورز طریقم از ره حق گم نیم
نه کمند از بهر قید آرم نه دام از بهر صید
شاه روم ار نیستم باری کشیش رم نیم
هفت آبا و امهاتم طیبین و طاهرین
چون وزیران و وکیلان بی آب و بی ام نیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس alienation و جدایی شاعر از مردم و جامعهای که در آن زندگی میکند، میپردازد. شاعر خود را متفاوت از دیگران میداند و به زندگی و خواستههای آنان انتقاد میکند. او میگوید که از چیزهایی چون ثروت، عشق و مقامهای دنیوی دوری میجوید و به جای آن روحانیات و معنویت را ارج مینهد. او خود را نه وابسته به دنیا و نه درگیر با آمال و آرزوهای دیگران میبیند و به نوعی خود را از قید و بندهای اجتماعی آزاد میداند. در نهایت، شاعر به ریشههای خانوادگیاش اشاره میکند و بر تقوا و پاکی آنان تأکید میکند، اما خود را از آنها جدا حس میکند.
هوش مصنوعی: هرچند که مردم زیادی در اطرافم هستند، اما مانند دیوان نیستم که با چنگال و شاخ و دم به آنها حمله کنم.
هوش مصنوعی: در دیاری که زندگی میکنم، احساس غربت میکنم زیرا مردم اینجا به نوعی از من متفاوتاند و من به خوبی خود را با آنها سازگار نمیبینم.
هوش مصنوعی: مردم مثل افعی و عقرب میتوانند آسیبزننده و خطرناک باشند، اما من نمیخواهم به خاطر نادانی خودم باعث آزار دیگران شوم. من نمیخواهم به مانند افعی و عقرب باشم.
هوش مصنوعی: تخت خواب من مثل تابوت نیست و من زنده هستم. اگر به حلوا برسم، مردهای نیستم که کسی به یاد من باشد.
هوش مصنوعی: من صدای خوش مینا را نمیخواهم و فقط میخواهم صدای ساز را بشنوم اگر در کنار آن آیات نورانی و دعاهای خاصی باشد.
هوش مصنوعی: نه محبوبی دارم که جانم به او وابسته باشد و نه کسی وجود دارد که به عشق و شوق من، با شراب و پیمانه زندگی کند. من عاشق و دلدادهای هستم که در پای میخانه نشستهام.
هوش مصنوعی: من به دنبال زیباییهای ظاهری، مانند موی مشکین یا اسب زینتدار و زرین نیستم.
هوش مصنوعی: من میدانم که هر دو جهان را باید از بینیازی جستجو کرد، زیرا مانند آدم که در بهشت به دنبال گندم نمیگشت، من نیز نیازی به آن ندارم.
هوش مصنوعی: من شیخ بن عمران هستم، هرچند که پیر مدینه نیستم. من دوست اسماعیلم هستم، هرچند که نسبم از سادات نیست.
هوش مصنوعی: بنابراین در اینجا بیان میشود که اگرچه روح من از نظر عقل و فهم به مرتبه بالایی نمیرسد، اما من خودم منبع و اساس پیدایش و وجود هستم، و این نشان میدهد که من فراتر از یک عنصر عادی هستم.
هوش مصنوعی: من معرفت و دانش را به دیگران میآموزم، هرچند خودم عارف و دانا نیستم. من تاحدودی نور و روشنی را در این دنیا ایجاد میکنم، هرچند که به اوج آسمانها و ستارگان نرسیدهام.
هوش مصنوعی: زمانی که فرمانده و سردار خود را برای پیشبرد کارهایم میطلبم، چون مبارزی که در مسیر حق گام برمیدارد، گم نشدهام.
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده بیان میکند که نه از کمند (تله) برای به دام انداختن کسی استفاده میکند و نه از دام برای شکار. او میگوید که اگر قرار باشد به رم برود، حتی اگر در آنجا هم نباشد، همچنان خود را به عنوان یک کشیش معرفی میکند. این نشاندهنده این است که او نمیخواهد به قید و بند کسی گرفتار شود و به طور مستقل با شرایط زندگیاش روبرو میشود.
هوش مصنوعی: نسل من از پاکان و نیکان است، همانطور که وزیران و وکیلان وجود دارند، من نیز بدون هیچگونه وابستگی یا مال و منالی هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.