گر نظر علی بمن درفکند نظاره ای
از پس مرگ بخشدم زندگی دوباره ای
پیرو دلیل عاشقان آنکه ز نور معرفت
پیر خرد بحضرتش کودک شیرخواره ای
از سخنی چو انگبین کرده ز موم نرمتر
خاطر منکری که شد سخت چو سنگخاره ای
ما همه کودکان او کارگر دکان او
در طلب مکان او خسته ز هر کناره ای
ما پی دفع خواب خوش خاسته از مقام خود
او ز برای خواب ما ساخته گاهواره ای
بستر و خوابگا همان نیست در آستان او
جز دل شرحه شرحه ای یا تن پاره پاره ای
زاهد جرعه نوش اگر مست شد از عصیر می
صوفی خرقه پوش اگر چرخ زد از عصاره ای
مامی و کو کنار را کرده فدای یک نظر
بی مدد پیاده ای یا نفس سواره ای
جز نظر علی در این بستر آفت و مرض
پیکر دردمند را نیست علاج و چاره ای
ای نظر علی دلم در ره انتظار تو
هست پی فدا شدن منتظر اشاره ای
جسم من از عنایتت دوخته سبز جامه ای
گوش من از حکایتت ساخته گوشواره ای
ناله شوق سر کنم دیده ز اشک تر کنم
سبحه ات از گهر کنم تا کنی استخاره ای
سنگ من از تو زر شود لنگ چو مسرعان دود
اشتر مست می رود بر زبر مناره ای
سینه تو ز نور حق روشن و با فروغ شد
چون ز شراب لعلگون مغز شرابخواره ای
قلب مسیح خرم است از برکات مریمی
بزم خلیل روشن است از حرکات ساره ای
خیز ز نور هفت تن باش چراغ انجمن
ای پی الصلا بزن نعرة البشاره ای
چار فرشته را بخوان تا که بگسترند خوان
کامده بهر استخوان کرکس و لاشخواره ای
هفت تنان و هفتخوان چار دهند در شمر
زانکه به از چهارده نیست دگر شماره ای
هر که بدید در فلک شمع مه چهارده
کی بنظر خوش آیدش روشنی ستاره ای
پیش در مغار تو جامه خصم شد گرو
خفته پلنگ تیز دو در بن هر مغاره ای
نایب و جانشین حق تازه نماید این ورق
برده ز انبیا سبق رانده بدشت باره ای
ساقی رو گشاده ای مست ز جام باده ای
شاهی و شاهزاده ای ماهی و ماهپاره ای
بحر خجل ز موج او، چرخ کمینه اوج او
ساخته نیست فوج او، از صده و هزاره ای
شه چو باصفهان رود، دجال از جهان رود
تا که ز شهشهان رود جنگ به جوی باره ای
نوبت سرمدی زند، طبل محمدی زند
نغمه داودی زند، با دهل و نقاره ای
غیر شهاب و بوالوفامیر و حبیب و مصطفی
نیست بصفه صفا انجمن و اداره ای
ای تن خسته حزین از برکات یوم دین
مالک خاتم و نگین صاحب طوق و پاره ای
تو ز هنر صحیفه هم بخرد خلیفهای
پیر بنیحنیفهای میر بنیفرارهای
زیر لوای حیدری همسفر حذیفه ای
پیش بساط جعفری همقدم زراره ای
نزد خلیفه جوان منتصر الخلافه ای
پای سریر خسروان منتظر الصداره ای
هست رخ تو چون زری سینه تنور اخگری
اشک تو عقد گوهری چشم تو چون فواره ای
باش بفکر بستگی تا برهی ز خستگی
کی رسدت شکستگی گر تو درستکاره ای
آور گاو خویش را ماله و گاو و خیش را
بین پس کار و پیش را گر ز پی بهاره ای
گفتمت این غزل از آن بحر که گفته مولوی
یاور من تویی بکن بهر خدای چارهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و ارادت عمیق شاعر به حضرت علی (ع) و جایگاه ویژه ایشان در دل مؤمنان است. شاعر با زبانی شورانگیز و عاطفی، از تاثیرات نور معرفت علی بر زندگی خود و اینکه چگونه او زندگی دوبارهای به او بخشیده، سخن میگوید. او به ویژگیهای حسنات و آثار وجودی علی اشاره میکند و بیان میکند که ما همه فرزندان او هستیم و در جستجوی نزدیک شدن به او به سر میبریم.
شاعر از درد و رنجهای خود مینالد و ابراز نیاز به توجه و نظر حضرت علی میکند. او با تصاویری زیبا و استعارات مختلف، نشان میدهد که در نبود توجه علی، پیکر دردمندش هیچگونه درمانی ندارد. همچنین، از معانی عمیق و نشانههای عرفانی در ارتباط با زندگی و مرگ، عشق و عرفان، و دلدادگی به راه خدا و مذهب سخن میگوید. در نهایت، شاعر با دعوت از دیگران برای پیوستن به این مسیر روحانی، آرزوی دریافت فیض و برکت را از حضرت علی در دل دارد.
هوش مصنوعی: اگر نگاهی از سوی علی به من بیفتد، نگاهی که پس از مرگ به من زندگی دوبارهای ببخشد.
هوش مصنوعی: به دنبال دلیل عاشقان، آن کسی که به نور معرفت، مانند کودک شیرخوارهای در محضر عقل بزرگ قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: سخنی که مانند شهد شیرین است، از نظر من نرمتر از موم میشود، اما کسی که به آن اهمیت نمیدهد، سخت و محکم چون سنگ خارا میگردد.
هوش مصنوعی: ما همه مانند کودکان او هستیم و در تلاش برای کار در فروشگاه او هستیم. در جستجوی مکان او، از هر سمتی خسته شدهایم.
هوش مصنوعی: ما برای دور کردن خواب خوش از جایگاه خود، او برای خواب ما گاهوارهای درست کرده است.
هوش مصنوعی: در نزد او، بستر و خوابگاه هیچ ارزشی ندارد، بلکه تنها دلها شکسته و یا جسمها آسیبدیده وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر زاهدی که همیشه تنها یک جرعه مینوشد، زمانی مست شود و صوفی که همواره در لباس خود میچرخد، اگر از عصاره می مست شود، نشاندهنده این است که راه حق و حقیقت میتواند همگان را تحت تأثیر قرار دهد، حتی کسانی که به نظر میرسد در مسیر خود ثابت قدم هستند.
هوش مصنوعی: با تمام وجودم و همه چیزهایی که دارم، حاضر شدم تا به خاطر یک نگاه تو فدای راهی شوم. آیا تو با کمک و قدرت خودت به مقصد میرسی یا فقط به نیروی نفس و وجودت اکتفا کردی؟
هوش مصنوعی: تنها نگاه علی است که میتواند به بدن بیمار و دردمند کمک کند و برای آن درمانی بیابد؛ در غیر این صورت هیچ راهی برای رفع آفت و بیماری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: عشق من به تو آنقدر عمیق است که دلم در انتظار دیدار تو میتپد و حاضرم فدای جانی شوم که به خاطر تو انتظار میکشم. فقط یک اشاره از تو کافی است.
هوش مصنوعی: بدن من به لطف تو، مانند لباسی سبز دوخته شده است و گوشم از داستانهای تو به شکل گوشوارهای ساخته شده است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از شوق و عشق خود میگوید و اینکه میخواهد نالهای برآورد، چشمانش را با اشک پر کند و تسبیحش را با جواهرات بسازد. او از معشوق میخواهد که برایش استخارهای کند تا راه درست را پیدا کند.
هوش مصنوعی: سنگ من از تو تبدیل به طلا میشود، مانند این که در حرکت سریعش، دود شتر مست بر فراز منارهای میچرخد.
هوش مصنوعی: وجود تو با نور حقیقت پرنور و درخشان شده است، مانند شرابی که درون جام قرمز رنگش موج میزند و مستی به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: قلب مسیح به خاطر برکات مریم شاداب است و مهمانی ابراهیم به خاطر فعالیتهای ساره روشن و زنده است.
هوش مصنوعی: برخیز و مانند چراغی در میان جمع باش، ای کسی که به نداها پاسخ میدهی؛ فریاد خوشحالی و بشارت سر بده.
هوش مصنوعی: چهار فرشته را فراخوان تا برای خوشنودی و پذیرایی از هر چیزی که مناسب است، سفرهای بگسترند برای تغذیه لاشخورها و گوشت خوارها.
هوش مصنوعی: هفت انسان بزرگ و هفت مرحله دشوار وجود دارد که باید گذار کرد. پس از این مراحل، دیگر شمارهگذاری به غیر از چهارده عدد نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که شمع ماه چهارده را در آسمان ببیند، برایش نور یک ستاره هم زیبا و خوشنما خواهد بود.
هوش مصنوعی: در کنار غار تو، لباس دشمن به گرو گذاشته شده است و پلنگ تیزپا در ورودی هر غاری خوابیده است.
هوش مصنوعی: حقایق و معارف جدیدی که بر روی این ورق نوشته شده است، جانشینی و نمایندگی از حق را نشان میدهد. این مطالب به قدری بزرگ و مهم هستند که حتی از پیامبران نیز پیشی گرفته و در دشت زیبای معارف الهی قرار دارند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، تو زیبایی که مستی و نوشیدن در دستان توست. تو خود پادشاه و شاهزادهای چون ماه و تکهای از نور ماه هستی.
هوش مصنوعی: دریا از حرکت او شرمنده است، زیرا در آسمان، درخشش او نمیتواند به اندازه اوج بلند او باشد و جمعیت او از صدها و هزاران نفر فراتر رفته است.
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاه به اصفهان برود، فتنهگری از جهان میرود، تا اینکه از پادشاهان، جنگ به رودخانهای میرسد.
هوش مصنوعی: زمانی که سرمدی (دائمی) فرا میرسد، نوای پیامبر محمد (ص) طنینانداز میشود و نغمههای داوود (علیهالسلام) نیز با سازهایی مانند دهل و نقاره به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: در کنار چهرههای درخشان و افراد برجستهای مانند شهاب، بوالوفامیر، حبیب و مصطفی، هیچکس دیگری در جمعی از صفا و محبت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای بدن خسته و غمگین، تو از نعمتهای روز قیامت بهرهمند هستی، که مالک آن روز کسی است که خاتم و نگین را دارد و دارای نشان و ویژگیهای خاص است.
هوش مصنوعی: تو از مهارت و هنر خود به جایگاه و مقام رسیدی، همانطور که خلیفهای پیر از نسل بنیحنیفه و همچنین رهبری از نسل بنیفراره.
هوش مصنوعی: زیر سایه حیدر، حذیفه همسفر است و در کنار او زراره نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: در نزد خلیفه جوان، منتظر خلافت، کسی با پشتیوانهای قرار دارد که در انتظار مقام و نشانه بزرگی است.
هوش مصنوعی: چهره تو مانند تکهای طلای زرد است و سینهات مانند تنوری داغ از اشکهای تو پر شده است. چشمهای تو مانند فوارهای از زیبایی میجوشند.
هوش مصنوعی: به فکر وابستگی و چسبیدن به کارها باش تا از خستگی رها شوی. چه زمانی به شکست میرسی اگر که به درستی عمل کنی؟
هوش مصنوعی: گاو خود را بیاور و وسایل کار کشاورزیات را ببین. اگر میخواهی برای بهار آماده باشی، باید زودتر برای کارهای خود برنامهریزی کنی.
هوش مصنوعی: به تو گفتم این شعر از آن دریای معارف و حکمتهای مولوی است، حالا تو برای رضای خدا چارهای بیندیش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیِ مجلسِ صفا چارهٔ ما به چارهای
چاره و بس که حالتی نیست جز این و چارهای
میر خمار هر چه شد تیره ز من زمان زمان
میکشد از سپاهِ غم بر سرِ من هزارهای
فایض میکده به ما دیر به دیر میرسد
[...]
اگر فتد ز قهر او به نه فلک شرارهای
به یک سپهر ننگری نسوخته ستارهای
ز روی خشم اگر کند به لشکری نظارهای
گمان مبر که جان برد پیادهای سوارهای
ما می و کو کنار را کرده فدای یک نظر
بی کمک پیاده ای یا مددسواره ای
گر نظر علی بمن درفکند نظاره ای
از پس مرگ بخشدم زندگی دوباره ای
پیرو دلیل عاشقان آنکه ز نور معرفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.