ایا نسیم سحر پا بنه بتارک فرقد
ببوس درگه موسی بن جعفر بن محمد
سپس به حضرتش از من بگو که باش بگیتی
هماره فرخ و فیروز و کامکار و مؤید
رخ تو غیرت اختر دل تو معدن گوهر
لب تو مخزن شکر کف تو کان زبرجد
ز نسج فکر تو پوشد مطرزی و حریری
کسا به دوش کسایی کله به فرق مبرد
جهانیان کلمات حقند یکسره لیکن
همه مؤنث و جمعند و تو مذکر و مفرد
چو گشت پایه کاخ وفا ز مهر تو محکم
چه حاجتش به رواق مشید و قصر مشید
لقای من طلبیدی و من بقای تو خواهم
که جاودانه شوی پایدار بر سر مسند
حدیث تشنه و آب ار شنیدهای تو رهی را
برد به خاک درت اشتیاق بیمر و بیحد
مراست شوق فزونتر به حضرت تو ازیرا
سخن بحلف و یمین سازم استوار و مؤکد
به آفتاب حقایق به آسمان دقایق
به اصل قائم فائق بذات دائم سرمد
به طبع روشن دانا به نَفْسِ ملهم گویا
به عقل پاک مبرا به روح صاف مجرد
به صالح و زکریا و هود و یوسف و یونس
خلیل و موسی و آدم مسیح و نوح و محمد
بدان امیر که اسمش ز کردگار علی شد
بدان رسول که نامش به مصحف آمده احمد
به قطرهای که ز مژگان چکد به دامن عاشق
ز دیگ سینه شود در زجاج دیده مصعد
به نوک سوزن خاری که رخت عصمت گل را
درید و دوخت ز نو جامه لطیف بر آن قد
به ژالهای که چکد بر جبین لاله لالا
به شبنمی که فتد بر عذار ورد مورد
که در ره تو ندانم همی شناخت سر از پا
شراب زهر مذاب از کف تو مینکنم رد
خدا گواست که آزادم از زمانه ولیکن
دلم بود به کمند ارادت تو مقید
شدم به جمعه ز دل محرم طواف حریمت
چو زاهدان سوی محراب و عابدان سوی معبد
قضای چرخ عنانم گرفت و گشتم از این غم
رهین بستر اندوه چون سلیم مسهد
تو دانی آنکه نباشد به روزگار موافق
مقال مؤمن و عاصی خیال مسلم و مرتد
ضعیف نزد قوی ناگزیر خوار و زبون شد
کلان بخرد بود بالطبیعه آمر و ذوالید
از این قبل من دلخسته را به هند دواند
وزیر غالب قاهر به ضرب تیغ مهند
پس از دو سال که ماندم درون خانه و کردم
جلادتی که نگنجد به صدهزار مجلد
به جای صدق و صفا ورزی و خلوص عقیدت
که کسب کرده و میراث دارم از پدر و جد
در این هوا که بود ابر چون بساط سلیمان
شمر زیخ شده نایب مناب صرح ممرد
زمین چو تخته پولاد شد ستاره چو اخگر
نسیم سونش الماس گشت و خاره چو بسد
هواه سرشک فشاند، چو چشم عاشق گریان
چمن ز سبزه تهی شد چو روی کودک امرد
مرا چو سنگ فلاخن در افکند ببیابان
پی عناب مخلد سوی بلای مؤید
به جز سرشک رخم بهره نی ز احمر و اصفر
به غیر نامه و کلکم نمانده ز ابیض و اسود
ز اضطرار به کاری چنین پذیره شد ستم
که عاقلان پی فاسد همیکنند بافسد
وزیر بر زبر تخت زر نهاده نهالی
من ستمزده از خاک کرده مضجع و مرقد
من از گرسنگی اندر فغان وزیر ز سیری
همیشه بحر مرا هست جزر و بحر ورامد
همیشه تا عرب از شعر و لحن تازه سراید
سرود روح فزا چون عقود لعل منضد
به ذکر خیمه و نادی به شوق روضه وادی
به عشق طاعن و حادی به یاد ناقه و مربد
گهی به وصف منازل، گهی به صوت جلاجل
گهی به داره جلجل، گهی به برقه ثهمد
قضا به بام تو کوبد لوای دولت و شوکت
قدر به نام تو خواند کتاب مفخر و سودد
قمر به بزم تو چاکر زحل به کاخ تو مجمر
ز شمس بر سرت انسر ز امْس خوبترت غد
امیری این سخنان را نثار کرد چو گوهر
به بار فرخ موسی بن جعفر بن محمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و بزرگداشت شخصیت موسی بن جعفر (ع)، یکی از امامان معصوم در اسلام، پرداخته و عشق و ارادت شاعر به او را بیان میکند. شاعر با بیان نمادین attributes و فضایل ایشان، از زیباییها و علو مقام او سخن میگوید. او تأکید میکند که در دنیای پر از مشکلات، محبت و ارادت به موسی بن جعفر میتواند مایه آرامش و دلگرمی باشد.
شاعر به ویژگیهای مثبت و برجستگیهای امام اشاره کرده و از آرزوهای خود برای دیدار با او سخن میگوید. او همچنین از وضعیت دنیای خود و دردها و رنجهایی که متحمل شده، شکایت میکند و در عین حال بر این باور است که عشق به امام موجب پایداری و استقامت او خواهد شد. شعر سرشار از احساسی عمیق و توصیفهای زیباست که به مقام والای اهل بیت و تلاش برای نزدیکتر شدن به آنها اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، قدم بر زمین بگذار و به ستارهای که در آسمان درخشان است، سلام کن و در کنار درگاه موسی بن جعفر بن محمد بوسه بزن.
هوش مصنوعی: سپس به او بگو که همیشه در این جهان خوشبخت و موفق و پیروز باشد و حمایت شود.
هوش مصنوعی: چهره تو حسرت ستارههاست و دل تو منبع جواهرها، لبهای تو انبار شکر است و دست تو همچون معادن زبرجد میدرخشد.
هوش مصنوعی: از اندیشهی تو، پارچهای بافته میشود که بر دوش دیگران زینت مییابد، و شخصی با کلاهی زیبا بر سر، به خود میبالد.
هوش مصنوعی: تمامی انسانها به حقیقت کلمات میپردازند، اما این کلمات به طور کلی مؤنث و در جمع هستند، در حالی که تو به صورت مذکر و مفرد هستی.
هوش مصنوعی: وقتی که بنیاد کاخ وفا به خاطر مهر و محبت تو استوار شد، به چه چیزی نیاز دارد که به رواقها و قصرهای بزرگ توجه کند؟
هوش مصنوعی: تو به دنبال دیدار من هستی و من خواهان ماندگاری توام تا همیشه بر جایگاه خود باقی بمانی.
هوش مصنوعی: اگر داستان تشنگی و آب را شنیدهای، باید بدانی که این حسِ عمیق و بیپایان اشتیاق، رهی را به درگاهی پر از محبت و عشق میکشاند.
هوش مصنوعی: من به خاطر تو شوقی بیشتر دارم، زیرا سخنانم را با سوگند و قسمی محکم و استوار میسازم.
هوش مصنوعی: به روشنی حقیقتها در آسمان زمان، بر اساس اصل ثابت و همیشگی، پیروز و برتر است.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف ویژگیهای یک فرد دانا و آگاه میپردازد. فردی که دارای ذهنی روشن و الهامبخش است و همچنین عقل او از همه نقصها پاک و آزاد است. روح او نیز صاف و خالص بوده و از مادیات جدا است. به عبارت دیگر، این شخص به لحاظ فکری و روحی در جایگاهی بلند و والا قرار دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصیتهای بزرگ و پیامبران الهی اشاره شده است که هر کدام در زمان خود، نقش مهمی در هدایت بشر و رساندن پیام خداوند به مردم داشتهاند. این افراد آنگونه که در تاریخ و دین شناخته میشوند، نشاندهنده نمونههایی از نیکوکاری، ایمان و رهبری در میان جامعه انسانی هستند.
هوش مصنوعی: ای امیر، بدان که نام او به فرمان خدا علی است و پیغمبر که نامش در قرآن به احمد معروف شده است.
هوش مصنوعی: به هر قطرهای که از چشمان عاشق بریزد، مانند آن است که از دیگ قلب او به دامن عشق میریزد و در رخسار او جلوهگر میشود.
هوش مصنوعی: به نوک سوزن خاری، زنی با دقت و احساس، پارچهای نازک و زیبا که نشان از پاکدامنی دارد را پاره کرد و سپس با مهارت، جامهای نرم و لطیف جدیدی برای آن ساخت.
هوش مصنوعی: به قطرههای باران که بر پیشانی گل لاله میریزد و به شبنمی که بر روی گل سرخ میافتد، مانند لالا و ترانهای دلنشین اشاره کرده است.
هوش مصنوعی: در مسیر تو، نمیدانم که چگونه باید سر و پا را بشناسم. به خاطر تو، از دست میدهم هر چیزی را که به شکل شراب زهرآلود است.
هوش مصنوعی: خدا شاهد است که من از زمانه آزاد هستم، اما قلبم به خاطر عشق و محبت تو به دام افتاده است.
هوش مصنوعی: در روز جمعه با عشق و ارادت به حریم تو آمدم، مانند زاهدان که به سوی محراب میروند و عابدان که به سوی معبد میشتابند.
هوش مصنوعی: سرنوشت زندگیام مرا در دام اندوه گرفتار کرد و به همین دلیل، همچون کسی که در چیزی رنج میکشد و در بستر غم فرورفته، از این غم رهایی نمییابم.
هوش مصنوعی: تو میدانی که در این دنیا، سخن مؤمن و گناهکار همواره با هم هماهنگ نیست و بین خیال یک مسلمان و یک مرتد فاصله وجود دارد.
هوش مصنوعی: شخص ضعیف در برابر فردی قوی ناگزیر از خوار و ذلیل شدن است، زیرا بزرگتر و داناتر به طور طبیعی بر دیگران تسلط دارد و قدرت بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: دلخستهام را به دلیلی به هند میفرستد، در حالی که وزیر غالب با قدرت و مهارت خود در حال تسلط است.
هوش مصنوعی: بعد از دو سال که در خانه ماندم و کارهایی انجام دادم که هیچ کجا نمیتوان نوشت و توصیف کرد.
هوش مصنوعی: من به جای راستگویی و صداقت و خلوص ایمان، که اینها را از پدر و اجدادم به ارث بردهام، کاری انجام میدهم.
هوش مصنوعی: در این هوای ابری که به نظر میرسد مانند بساط سلیمان پهن شده است، جایگاهی برای من فراهم شده که شباهت به بنای بسیار ظریف و زیبا دارد.
هوش مصنوعی: زمین مانند یک تخته فولادی شده است، ستارهها مانند ذرات گداز و داغ به نظر میرسند. نسیم به قدری لطیف و زیبا شده که همچون الماس میدرخشد و خارها (گیاهان خاردار) مانند جویبار موج میزنند.
هوش مصنوعی: هوا مانند چهرهی عاشقی که اشک میریزد، باران میبارد. چمنی که پر از سبزه بود اکنون خالی شده است، مانند چهرهی کودکی زیبا و بینقص.
هوش مصنوعی: مرا مانند سنگی که از فلاخن پرتاب میشود، به دشت رها کردند تا به دنبال میوهای به نام عناب بروم، در حالی که به بلای تقدیر دچار شدم.
هوش مصنوعی: جز اشکهای من، چیزی از رنگهای قرمز و زرد نصیبم نشده است. به جز نامهای که برای شما نوشتهام، دیگر چیزی از رنگهای سفید و سیاه برای شما باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: به خاطر اجبار و ناچاری، کارهایی انجام شد که عاقلان هم در پی فساد میروند و به افساد دامن میزنند.
هوش مصنوعی: وزیر بر روی تخت زرین نشسته و در حالی که در آنجا جایگاه خود را دارد، درختی را کاشته که من، به عنوان کسی که مورد ستم قرار گرفتهام، از خاک بیرون آمدهام و در این مکان به آرامش رسیدهام.
هوش مصنوعی: من از گرسنگی ناله میزنم، در حالی که وزیر به خاطر سیری در آرامش است. همیشه برای من تغییرات زندگی وجود دارد، مانند جزر و مد دریا.
هوش مصنوعی: هرگاه عرب به سرودن اشعار و نواهای نو بپردازد، روح زندگیبخش و شادابکنندهای را به ارمغان میآورد، همانگونه که درگوشههایی از جواهرات درخشان وجود دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا به یاد آوردن یک مکان خاص و مهم با نام خیمه و نادی مورد توجه قرار گرفته است. به یاد و شوق یادآوری رویدادها و زیباییهای طبیعی و تاریخی آن منطقه، احساس عشق و دلتنگی در دل میزند. همچنین، اشاره به ناقه و مربد، نشاندهندهی یادآوری لحظاتی شیرین و خاطراتی خاص از گذشته است که با عشق و شوق در هم تنیده شدهاند.
هوش مصنوعی: گاهی در توصیف منازل به صحبت میپردازم، گاهی به صدای زنگها، و گاهی به حرکت و لرزشها اشاره میکنم، و گاهی از درخشش و روشنایی میگویم.
هوش مصنوعی: سرنوشت به در خانهات میکوبد و پرچم پیروزی و عظمت را به اهتزاز در میآورد، و قدر و ارزش با نام تو در کتاب افتخار و نیکی ثبت میشود.
هوش مصنوعی: ماه در میهمانی تو مثل یک خدمتکار است، زحل در کاخ تو مثل مشعل میدرخشد. خورشید بر سر تو نقش رهبری دارد و شب گذشته تو از همه زیباییها برتر و زیباتر هستی.
هوش مصنوعی: امیر این سخنان را با ارزشی همچون گوهر به بار فرخ موسی بن جعفر بن محمد تقدیم کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی بسلسله زلف مشگبار مجعد
دل شکسته چون من هزار کرده مقید
ربوده گوی لطافت بصولجان سر زلف
ز دلبران سهی قد و شاهدان سمن خد
گشاده هندوی زلفت بتاب دست تطاول
[...]
ایا قواعد گیتی بدولت تو ممهدّ
زهی معارج گردون ز رفعت تو مشید
نهال باغ معانی چراغ چشم امانی
خدیو مسند دولت سزای خاتم و مسند
تکین مال امارت نگین دست وزارت
[...]
کجا شود به حقیقت عیان جمالِ حقیقت
اگر مظاهر و آئینهٔ مجاز نباشد
به غیر باده زادۀ حلال کسی نشان نداند
از این حرام زادگان یکی خوش امتحان ندارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.