هوش مصنوعی: این شعر به دو نیمه تقسیم شده است. نیمه اول به زیبایی و جذابیت و نیمه دوم به عذاب و درد ناشی از عشق اشاره دارد. شاعر در اینجا به وضعیتی اشاره میکند که عشق میتواند هم شیرین و هم سخت باشد. در پایان، جملهای وجود دارد که میگوید هر کس از عشق بمیرد، همچون شهید است.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که عشق میتواند چنان عمیق و تأثیرگذار باشد که فرد در اثر آن احساس زنده بودن داشته باشد. همچنین به این نکته اشاره میکند که اگر کسی به خاطر عشق بمیرد، در حقیقت او مانند یک شهید است که جانش را بر سر عشق فدا کرده است. عشق به عنوان یک نیروی قوی، میتواند زندگی و مرگ را با هم پیوند دهد.
پسر چشمه در ۱۰ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۰۷:۴۹ نوشته:
فکر می کنم مصراع آخر اشاره ای است به این روایت: "من عشق و عف ثم کتم و مات، مات شهیدا" کسی که عشق بورزد و در آن عشق پاکدامنی پیشه کند و در آن عشق بمیرد ، همانند یک شهید از دنیا رفته تفسیر روح البیان، ج8، ص 100. تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج2، ص 355 التفسیر المعین للواعظین و المتعظین، المتن، ص 238 ؛ در این تفسیر ذیل آیه 23 سوره یوسف، این روایت را از کنزالعمال چنین نقل می کند: النبی (ص): من عشق فعف ثم مات مات شهیدا؛ «کنز العمال خ 6999». در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید به این صورت نقل شده: «قد جاء فی الحدیث المرفوع من عشق فکتم و عف و صبر فمات مات شهیدا و دخل الجنة» ؛ شرحنهجالبلاغة، ج 20، ص 233.
هادی در ۴ سال و ۷ ماه قبل، شنبه ۷ تیر ۱۳۹۹، ساعت ۱۲:۰۵ نوشته:
شعر دیگری منصوب به شیخ بهایی هست که: روزی که شود "اذا السماء انفطرت" وانگه که شود "اذا النجوم انکدرت" من دامن تو بگیرم اندر "سئلت" گویم صمدا "بای ذنب قتلت" عشق تو مرا "الست منکم ببعید" هجر تو مرا "ان عذابی لشدید" بر کنج لبت نوشته "یحیی و یمیت" من مات من العشق فقد مات شهید
صالح یزدی در ۳ سال قبل، شنبه ۹ بهمن ۱۴۰۰، ساعت ۱۱:۲۷ نوشته:
با عربی دستوپاشکستهیی که من میدانم، «الست منکم ببعید؟» در مصرع اول یعنی «آیا من از شما دور نیستم؟» که نقض مراد شاعر است. ضمن این که بر خلاف تضمینهای «ان عذابی لشدید» و «یحیی و یمیت» این جمله قرآنی نیست. کاملا ذوقی، تصور میکنم مصرع اول چنین بوده، چون هم با مضمون شعر سازگار است و هم از قرآن در آن نقل شده:
یک نیم رخت «اقرب من حبل ورید» یک نیم دگر «ان عذابی لشدید» بر گرد لبت نوشته «یحیی و یمیت» من مات من العشق فقد مات شهید
مصرع اول از بیت نخست ( یک نیم رخت ، الست منکم ببعید )
«الست منکم ببعید؟» دقیقا به همان معنای ( آیا من از شما دور نیستم ؟ ) می باشد .
رخ در اصطلاح عرفا به معنای جلوه اسماء و صفات حضرت حق می باشد . و چون اسما و صفات به جمالی و جلالی منقسم می گردد ، شاعر از هر کدام از دو جلوه جمالی و جلالی به ( یک نیم رخ ) اشاره کرده در مصرع اول ( یک نیم رخت ) اشاره به جلوه جمال و در مصرع بعد ( یک نیم دگر ) اشاره به جلوه جلال خداوند است .
لذا شاعر در مصرع اول از بیت نخست ، اشاره به جلوه جمالی محبوب می کند که از عاشق دلبری کرده و او را به درد عشق مبتلا نموده است .
یک جلوه ز حسن لیلی ات بنمایم
عاقل باشم اگر که مجنون نشوی
اما این عشق ، اولین نتیجه ای که برای عاشق دارد ، احساس فراق و بُعد و دوری از معشوق است . کما اینکه در حدیث وارد شده :
قالَ علی ( ع ) : الْهِجْرَانُ عُقُوبَةُ الْعِشْق . ترجمه : پاداش و جزای عشق ، چیزی جز آتشِ هجران نخواهد بود . (منتخب میزان الحکمه حدیث1304 )
شاعر در مصرع مزبور خطاب به محبوب خود می گوید :
جلوه جمال تو مرا به درد عشق مبتلا کرده لیکن اولین ره آورد عشق برای من احساس فراق و بُعد و دوری از تو می باشد.
در مصرع دوم از بیت نخست می فرماید :
یک نیم رخت ان عذابی لشدید
یعنی جلوه دیگر روی تو ای محبوب من ، که همانا جلوه جلال تو است ، مرا به هجر مبتلا نموده که تحمل آن عذابی شدید است .
در مصرع اول از بیت دوم می گوید :
بر گرد رخت نبشته یحی و یمیت
شاعر رخ ( روی دلدار ) و وجه الله را به دائره ای تشبیه کرده که نیمه ای از آن اختصاص به صفات جمال و نیمه دیگر اختصاص به صفات جلال محبوب داشت .
اکنون مجموع صفات جمال و جلال و ماحصل آن را که با نگاهی دیگر و به ظاهر پارادوکسیکال ، توضیح می دهد
که مجموع این جلوه های جمال و جلال معشوق برای عاشق ، دو فرآیند دارد ، با جلوه های پیاپی جمال ، او را زنده می کند و حیات تازه ای می بخشد و باز با جلوه جلالی دیگر ، او را می میراند ( کنایه از فنای عاشق و سیر او در مراتب فناء الی الله )
خلاصه اینکه در مصرع فوق : به صفت ( یحیی ) و صفت ( یمیت ) محبوب اشاره کرده و می گوید : محبوب من مدام مرا با لطف خویش زنده می دارد و باز با غمزه ای که حاکی از عزت و بی نیازی او است ، مرا به قهر می کُشد .
من مات من العشق فقد مات شهید
در مصرع فوق نیز شاعر می گوید :
نتیجه این نیش و نوش های معشوق و فرآیند نهائی آن برای عاشق ، مرگ او است که کنایه از فنای تام عاشق می باشد . اما این فنای از خود ، در حقیقت بقای به معشوق و رسیدن به سرچشمه حیات ابدی است .
آزمودم مرگ من در زندگیست چون رهم زین زندگی پایندگیست
اقتلونی اقتلونی یا ثقات ان فی قتلی حیاتا فی حیات
حافظ نیز می گوید :
زیر شمشیر غمش ، رقص کنان باید رفت
آنکه شد کُشته عشق ، نیک سرانجام افتاد
سخن آخر اینکه :
مصرع اول از بیت نخست ، اشاره به نتیجه عشق که همانا دوری و بُعد از وصال معشوق است اشاره کرده
در مصرع دوم از بیت نخست : ضمن تاکید به فرآیند عشق که هجران است ، تحمل هجر را نیز برای عاشق به منزله عذابی شدید توصیف نموده
در مصرع اول از بیت دوم : بطور کلی به مجموع صفات جمالی و جلالی و لطف و قهر معشوق اشاره کرده که فرآیند این نیش و نوش ها ، سالک الی الله را میمیراند و باز زنده می کند و نهایتا مرگ عاشق که کنایه از فنای فی الله است را خاطر نشان می نماید و تاکید می کند که فانی در راه عشق ، شهید واقعی است .
والسلام
تبصره : شرح تفصیلی رباعی ابوسعید را اینجانب در سایت خودم ( پیام شیعه ) به آدرس ذیل آورده ام ، علاقمندان می توانند مراجعه نمایند .
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به دو نیمه تقسیم شده است. نیمه اول به زیبایی و جذابیت و نیمه دوم به عذاب و درد ناشی از عشق اشاره دارد. شاعر در اینجا به وضعیتی اشاره میکند که عشق میتواند هم شیرین و هم سخت باشد. در پایان، جملهای وجود دارد که میگوید هر کس از عشق بمیرد، همچون شهید است.
هوش مصنوعی: نیمهای از چهرهات گویای این است که آیا من از شما دور هستم؟ و نیمهای دیگر نشان میدهد که عذابی سخت در انتظار من است.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که عشق میتواند چنان عمیق و تأثیرگذار باشد که فرد در اثر آن احساس زنده بودن داشته باشد. همچنین به این نکته اشاره میکند که اگر کسی به خاطر عشق بمیرد، در حقیقت او مانند یک شهید است که جانش را بر سر عشق فدا کرده است. عشق به عنوان یک نیروی قوی، میتواند زندگی و مرگ را با هم پیوند دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آورد صبا گلی ز گلزار امید
یا روح قدس شهپری افگند سفید
یا کرد صبا شق ورقی از خورشید
یا نامهٔ یارست که آورد نوید
چون قفل نشاط را شود باغ کلید
از ساعد گل روی بجو جام نبید
گردون ز بساط ابر در دامن خوید
در شاخ زمرد افگند مروارید
آهو با شیر کی تواند کوشید
جوجگک با باز کی تواند پرید
صد بار بدل پند بکردم نشنید
وز خود رائی بدو رسید آنچه رسید
این دیده بیچاره بدو در نگرید
دیدی کز دیدن او دیده چه دید
احسان خداوند به من بنده رسید
بر شاخ امید من بر و برگ دمید
والله که من از جاه تو آن خواهم دید
کآن نوع کس از خلق نه گفت و نه شنید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.