گنجور

 
ابوالحسن فراهانی

زهی ز غیرت ابروت دلشکسته هلال

ز روی خوب تو خورشید را رسیده زوال

چه فتنه ی که زرشک چو طوق زنجیر است

به گاه جلوه درپای حوریان خلخال

زشرم چشم تو نزدیک شد بدان کاید

بسان عقرب بی چشم در وجود غزال

برای آن که مبادا بخون بیالاید

چو در دلم گذری بر میان زدی خلخال

غلط نمودم گویا سفر داری

به سوی روضه دریا دل ستوده خصال

شهنشی که ز حفظش سپند بر آتش

کند قرار چو بر عارض نکویان خال

به وقت قهر بدریا درافکند آتش

به گاه حلم نگهدارد آب در غربال

بشکر آنکه ببحر کفش فتاد ز بحر

همیشه کلکش در سجده بود چون انذال

خراج حلم و رابست از نخست جدا

قراض های زر و سیم بر میان خیال

چنین که جودش رسم سوال را برداشت

به روز حشر عجب گرز کس کنند سوال

چه طبع خواهد تا وصف حلم او گوید

چه پشه خواهد تا کوه را شود حمال

خدایگانا با آن که طبع ساحر من

نفوس ناطقه را میکند زحیرت لال

گه کتاب مدحت ز پرتو معنی

شود گداخته اندر کفم قلم چون نال

چو غوطه دادم در بحر فکر خود را دوش

بدان خیال که کردم تو را مدیح سگال

قلم به بانگ بلند صریر با من گفت

که ای صواب تصور نموده امر محال

مرا زبان دود از مدح او چنین عاجز

ترا زبانی وانگاه مدح اوست خیال

همیشه چون که ندانند جهل را چون علم

همیشه تا که شناسند نقص را زکمال

عدوی جاه ترا نطفه خون خور او به صلب

بدان صفت که در ارحام مادران اطفال

 
 
 
رودکی

کسان که تلخی زهر طلب نمی‌دانند

ترش شوند و بتابند رو ز اهل سؤال

تو را که می‌شنوی طاقت شنیدن نیست

مرا که می‌طلبم خود چگونه باشد حال؟

شکفت لاله تو زیغال بشکفان که همی

[...]

کسایی

به سیصد و چهل و یک رسید نوبتِ سال

چهارشنبه و سه روز باقی از شوّال

بیامدم به جهان تا چه گویم و چه کنم

سرود گویم و شادی کنم به نعمت و مال

ستوروار بدین‌سان گذاشتم همه عمر

[...]

عنصری

اگر کمال بجاه اندر است و جاه بمال

مرا ببین که ببینی کمال را بکمال

من آن کسم که بمن تا بحشر فخر کند

هر آنکه بر سر یک بیت من نویسد قال

همه کس از قبل نیستی فغان دارند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

همیشه گفتمی اندر جهان به حسن و جمال

چو یار من نبود وین حدیث بود محال

من آنچه دعوی کردم محال بود و نبود

از آنکه چشم من او را ندیده بود همال

ز نیکویی که به چشم من آمدی همه وقت

[...]

ازرقی هروی

ز نور قبۀ زرین آینه تمثال

زمین تفته فرو پوشد آتشین سر بال

فروغ چتر سپهری بیک درخشیدن

بسنگ زلزله اندر زند بگاه زوال

درر چو لاله شود لعل در دهان صدف

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه