گنجور

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - مولانا خواجو فرماید

 

وجه برات شام بر اختر نوشته اند

و اموال زنگ برشه خاور نوشته اند

در جواب او

اوصاف شمله بر علم زر نوشته اند

القاب بندقی بسراسر نوشته اند

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - لاادری قائله

 

با هر که راز دوستی اظهار میکنم

خوابیده دشمنی است که بیدار میکنم

درجواب او

هر دم کلاه و کفش ببازار میکنم

دسمال اکثر از سرد ستار می کنم

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵ - مولانا علی دردزد فرماید

 

هرچند روی دوست نبینیم سال‌ها

ما را بود هنوز امید وصال‌ها

دارم بسی ز ریشه‌پوشی خیال‌ها

یابم ز عقد طره دستار حال‌ها

با رخت رقعه رقعه که وصله زدم برو

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۹ - شیخ سعدی فرماید

 

صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست

بر خوردن از درخت امید وصال دوست

افزون زرخت نو شده حسن و جمال دوست

از زیور وزرست زیادت کمال دوست

رخت به گزیده و والای سیبکی

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۸ - امیر خسرو فرماید

 

یارب که آن درخت گل از گلستان کیست

وان پسته شکر شکن از نقلدان کیست

باز این قماشهای نفیس ازدکان کیست

وین طرفه رختهای نواز جامه دان کیست

از پوشیم بتاب و ببندم ز پیش بند

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۲۰ - مولانا جلال الدین رومی

 

از بامداد روی تو دیدن حیات ماست

امروز باز روی تو دیدن چه دلرباست

از بامداد پیرهن نوحیوه ماست

امروز باز خشخش مخفی چه دلرباست

امروز روز خرمی و عید پوششست

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۲۶ - شیخ سعدی فرماید

 

این باد روح پرور ازان کوی دلبرست

وین آب زندکانی ازان حوض کوثرست

چشمم زروی بند در ایدل منور است

وزبوی عنبرینه دماغمم معطرست

کمخاچه حاجتست برو پیچک طلا

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۲۷ - سلمان ساوجی فرماید

 

هر دل که در هوای جمالش مجال یافت

عنقای همتش دو جهان زیر بال یافت

بر چتر مرغ قبه زر تا مجال یافت

قاف قطیفه شهپر او زیر بال یافت

خوش وقت آن سجیف که او بر کنار رخت

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۳۵ - خواجه حافظ فرماید

 

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر بمهر بعالم سمر شود

یکچند پنبه دانه بخاکش مقر شود

گردد بسعی زوده و دستار سر شود

دستارها دگر همه با گیوها رود

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۴۹ - خواجه حافظ فرماید

 

صوفی نهاد دام و سرحقه باز کرد

بنیاد مگر با فلک حقه باز کرد

خرم تنی که گوی شب از جامه باز کرد

پارا بنرمدست نهالی دراز کرد

با انکه یکدرم نتوان بست اندرو

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵۴ - شیخ سعدی فرماید

 

بسیار سالها بسر خاک ما رود

کاین آب چشمه آید و باد صبا رود

بسیار صوف و چتر بتشریفها رود

کین پنبه آید وبکلاه و قبا رود

اینست حال جامه که دیدی بکازری

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۱ - مولانا حافظ فرماید

 

آنانکه خاکرا بنظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشی چشمی بما کنند

دستار هر دو روز همان به که وا کنند

چندین گره بعقد شاید رها کنند

رختی که میخری بستان زود ز آشنا

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۲ - خواجه عماد فقیه فرماید

 

تا دل سخن پذیر و سخن دلپذیر شد

جانرا ز وصل همنفسی ناگزیر شد

زآندم که در خریطه اطلس عبیر شد

خوشبوی گشت رخت و ببردلپذیر شد

گرمای گرم اگر نبود نیز داربه

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۳ - خواجه حافظ فرماید

 

دیدم بخواب خوش که بدستم پیاله بود

تعبیر رفت کار بدولت حواله بود

والا بباغ رخت بدیدیم و لاله بود

بر جیب دکمهای درش همچو ژاله بود

آن جرم آل و لالی و گلگون بشاهدی

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۸۲ - مولانا محمد حافظ فرماید

 

عیدست و اول گل و یاران در انتظار

ساقی بروی یار ببین ماه و می بیار

خازن بعید ابلق سنجاب من بیار

بنگر هلال را چودم قاقم آشکار

این مه فزود خرقه نان در لباس عید

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۹۲ - و من خیالاته الخاصه رحمه الله

 

آنک آستین نموده و دامان فراخ و تنگ

پیراهن از وی آمد و تنبان فراخ تنگ

بزاز رخت تا تو نرنجی ز بیش و کم

برتنگ را گشوده و کتان فراخ و تنگ

چون دست همتم بود آجیده نیمچه

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۹۳ - اوحدی فرماید

 

ای پیکر خجسته چه نامی فدیت لک

دیگر سیاه چرده ندیدم بدین نمک

دیدم کتان کهنه و گفتم فدیت لک

ارزد برم هنوز وصالت هزار لک

زان خار سوزنم عجب آمد که دوختند

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸ - سید نعمت الله فرماید

 

مائیم کز جهان غم دلبر گرفته ایم

دل داده ایم و دامن دلبر گرفته ایم

ارمک عزیز ماست که در بر گرفته ایم

سر تا بپای او همه در زر گرفته ایم

از پیشک طلا و در دگمهای جیب

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱ - خواجو فرماید

 

یارب زباغ وصل نسیمی بمن رسان

وین خسته را بکام دل خویشتن رسان

یارب تن مرا زکتان پیرهن رسان

جانست پیرهن زنوم جان بتن رسان

این آستین تیرز از یکدیگر جدا

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸ - خواجه حافظ فرماید

 

بالا بلند عشوه گر نقش بازمن

کوتاه کرد قصه عمر دراز من

تخفیفه فراخ بر سر فراز من

کوتاه کرد قصه عمر دراز من

آیا زد رزی آن فرجی کی رسد که او

[...]

نظام قاری
 
 
۱
۲