با هر که راز دوستی اظهار میکنم
خوابیده دشمنی است که بیدار میکنم
درجواب او
هر دم کلاه و کفش ببازار میکنم
دسمال اکثر از سرد ستار می کنم
دوزم بجبه خرمی پار و پیرهن
امسال از دوتوئی پیرار میکنم
برمیکنم بروی میان بند جانماز
لنکوته را معارض شلوار میکنم
بر سر بجای طاقیه ام هست کله پوش
تخفیفه را جنیبه دستار میکنم
میآورم بیاد زپای تهی بسی
در ره بکفش تنک چو رفتار میکنم
خیاط گه گهی که حنینی بدوزدم
خرجیش را سلیم ببازار میکنم
دامن بهر که میرسم از عضو خویش بر
میدارم وبرهنگی اظهار میکنم
شش ماه بیش رخت رها میکنم بچرک
چون میدرد ملامت قصار میکنم
از جامه توقع خدمت بود محال
کاز ضرب گارزش چوتن افکار میکنم
صد کفش و گیوه در طلبش بیش میدرم
چون آرزوی موزه بلغار میکنم
از برک توت آورم ابریشم و ازو
الوان مختلف همه ازهار میکنم
سلطان رخت اطلس زر بفت مینهم
در جیب کویش از در شهوار میکنم
بابوی خوش که از جگر افتگون روم
یابم چه وصف طبله عطار میکنم
بیت وکتان وزوده و بیرم رود بگرد
آنجا که وصف روسی انصار میکنم
اوصاف طرهای عمایم بود همه
هرجا که ذکر طره طرار میکنم
مشکین لباس صوف که باریک بوده است
فکر و خیال آن بشب تار میکنم
آن کوی پادراز چو می بینم و سجیف
تشبیهشان بجدول و پرگار میکنم
از درج برد و مخفی و ابیاری و بمی
سرخط همی ستانم و تکرار میکنم
قاری زبس کسادی بازار البسه
هرجا که هست بانک خریدار میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به بیان احساسات و تجربیات خود در روابط انسانی و دوستی میپردازد. او از اینکه هرگاه با کسی دوستی میکند، ممکن است دشمنی را بیدار کند، صحبت میکند. همچنین به توصیف تلاشهایش برای ظاهر شده به بهترین شکل و پوشیدن لباسهای زیبا میپردازد. شاعر از دغدغههایش در زمینههای مختلف مانند پہنایی و ارزیابی روابط یاد میکند و نشان میدهد که چگونه در تلاش است تا به بالاترین کیفیت در زندگی و روابط خود برسد. احساسات و تصورات او از دنیای اطرافش را به تصویر میکشد و با استفاده از تشبیهات، عمق افکارش را منتقل میکند. در نهایت، او به چالشهای زندگی و کمبودهای موجود در بازار پوشاک اشاره میکند، که نشاندهنده ناامیدی او از شرایط اجتماعی است.
هوش مصنوعی: هر زمان که با کسی درباره دوستی خودم صحبت میکنم، در واقع دشمنی را بیدار میکنم که خوابیده است.
هوش مصنوعی: در پاسخ به او
هوش مصنوعی: هر لحظه به بازار میروم و کلاه و کفش میخرم، اما بیشتر از آن، نمایشهای بیمزهای از خودم نشان میدهم.
هوش مصنوعی: من امسال به دنبال شادی و خوشی هستم و میخواهم لباسهای زیبایی بپوشم. از دو تکه پارچه برای دوخت لباس خود استفاده میکنم.
هوش مصنوعی: من سجادهام را پهن میکنم و در وسط آن، شلوارم را به چالش میکشم.
هوش مصنوعی: به جای طاقیهام، که نشان دهنده مقام و موقعیتم است، از دستاری استفاده میکنم که به نوعی نشاندهنده پایین آمدن از مقام است.
هوش مصنوعی: به یاد دارم که وقتی با پای خالی به راه میروم، بسیار در تلاش هستم و سختی میکشم.
هوش مصنوعی: خیاط گاهی اوقات هنگامی که حواسش پرت میشود و اشتباهی میکند، هزینهاش را از دست میدهد و در بازار با خسارت روبهرو میشود.
هوش مصنوعی: هر جا که میرسم، دامن خود را از عضوی از بدنم برمیدارم و عریان بودن خود را نشان میدهم.
هوش مصنوعی: شش ماه دیگر از دیدن تو فاصله میگیرم، چون یادآوری تو به من درد میدهد. در این مدت سعی میکنم خودم را با ملامت و سرزنش آرام کنم.
هوش مصنوعی: از لباس انتظار نمیتوان خدمت کرد، چرا که به اندازه لباس اهمیت دارد و من مانند افکارم به این مسئله میپردازم.
هوش مصنوعی: من برای به دست آوردن او هر روز کفشها و گیوههای زیادی میپوسانم، زیرا همچنان در آرزوی داشتن موزهای از بلغار هستم.
هوش مصنوعی: از برگهای توت، من ابریشم تولید میکنم و از آن نیز رنگهای گوناگون به وجود میآورم و همه آنها را به نمایش میگذارم.
هوش مصنوعی: من با عشق و زیباییها، همچون پرنسسی با لباسی گرانبها، در کوچههای او قدم میزنم و دلباختهاش میشوم.
هوش مصنوعی: من به سمت بوی خوشی میروم که از دل برمیخیزد، و چه وصف زیبایی از عطار دارم که آن را بیان کنم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که من ظاهراً به خوبی آمادهام و برای رفتن به جایی که درباره ویژگیهای زیبا و دلانگیز روسها صحبت کنم، در حرکت هستم.
هوش مصنوعی: هر جا که از زیباییهای موها صحبت میکنم، همه ویژگیها و صفات آن به عمههای من برمیگردد.
هوش مصنوعی: من لباس مشکینی به تن دارم که از پشم ساخته شده و خیلی نازک است؛ در این فکر و خیال مشغولم که شب را به تاریکی بگذرانم.
هوش مصنوعی: وقتی که آن کوچه بلند را میبینم، با دقت و جدیت آن را به جدول و پرگار تشبیه میکنم.
هوش مصنوعی: من در تلاش هستم تا از هر چیزی که به دست میآورم محافظت کنم و آن را حفظ کنم و بارها تکرار کنم.
هوش مصنوعی: قاری به دلیل کسادی بازار لباس، هر جا که باشد، برای مشتریان خرید میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خود را به عز نام تو برکار می کنم
بخت غنوده را ز تو بیدار می کنم
اندر هزیمه طبل بشارت همی زنم
در کاسدی رواجی بازار می کنم
در شهر فاش گشت که زنهاری توام
[...]
چون من به نفس خویشتن این کار میکنم
بر فعل دیگران به چه انکار میکنم
بلبل سماع بر گل بستان همیکند
من بر گل شقایق رخسار میکنم
هر جا که سرو قامتی و موی دلبریست
[...]
درمان درد دوری آن یار میکنم
وقتی که میل سبزه و گلزار میکنم
چون شد شکسته کشتی صبرم در آب عشق
خود را به هرچه هست گرفتار میکنم
گر غنچه را ببویم و گیرم گلی به دست
[...]
با هر که راز دوستی اظهار میکنم
خوابیده دشمنی است که بیدار میکنم
آغاز خط مفارقت از یار میکنم
در نوبهار پشت به گلزار میکنم
حرفی که از لب تو شنیدم چو طوطیان
روزی هزار مرتبه تکرار میکنم
بر دست کار رفته نباشد گرفت و گیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.