گنجور

 
نظام قاری

از بامداد روی تو دیدن حیات ماست

امروز باز روی تو دیدن چه دلرباست

در جواب او

از بامداد پیرهن نوحیوه ماست

امروز باز خشخش مخفی چه دلرباست

امروز روز خرمی و عید پوششست

امروز هر لباس که در برکنی رواست

پیش کسی که کرد مرا عیب پوستین

سرمای صبح دید و زمن عذرها بخواست

زرینهای گفته سر دستیم بشعر

چون نیک بنگری همه انگشترین ماست

آن روی باشدم که بود رویش آستر

آن روی از که جویم و این آستر کجاست

قاری بمهر رخت چو ذرات بخیها

یا چون نجوم ثابت و سیاره سماست

 
sunny dark_mode