گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۰

 

غزال امن که الفت خیال مبهم است

به هرکجا نفسی‌ گرد می‌کند رم اوست

امل‌ کجاست گر از فرصت آگهی باشد

قصور فطرت ما بیش فهمی ‌کم اوست

حساب ملک بقا، با فنا نیاید راست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸

 

به‌دست و تیغ‌کسی خون من حنابسته‌ست

به حیرتم‌که عجب تهمت بجا بسته‌ست

ز جیب ناز خطش سر برون نمی‌آرد

ز بسکه عهد به خلوتگه حیا بسته‌ست

زه قبای بتی غنچه‌کرد دلها را

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۹

 

چنین‌که نیک وبد ما به عجزوابسته‌ست

قضا به دست حنا بسته نقش ما بسته‌ست

به قدرناله مگرزین قفس برون آییم

وگرنه بال به خون خفته است وپا بسته‌ست

چو سنگ چاره ندانم از زمینگیری

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸

 

دل از ندامت هستی‌، مکدر ا‌فتاده‌ست

دگر ز یاس مگو خاک بر سر افتاده‌ست

درین بساط‌، تنزه کجا، تقدس‌کو

مسیح رفته و نقش سم خر افتاده‌ست

مرو به باغ‌که از خنده‌کاری‌گلها

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۹

 

به محفلی‌که دل آیینهٔ رضاطلبی‌ست

نفس درازی اظهار پای بی‌ادبی‌ست

خروش العطش ما نتیجهٔ طلب است

وگرنه وادی الفت سراب تشنه لبی‌ست

میی ز خم نکشیدیم عذر حوصله چند

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۲

 

غم فراق چه و حسرت وصال تو چیست

تو خود تویی به‌ کجا رفته‌ای خیال تو چیست

جهات دهر یک آغوش انس دارد و بس

به جز سیاهی مژگان رَم غزال تو چیست

محیط عشق ندامت‌گهر نمی‌باشد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۴

 

حضورکلبهٔ فقر از تکلفات بری‌ست

چراغ ما زسر شام تا سحرسحری‌ست

سر امید اقامت در این بساط کراست

چوشمع مرکزرنگیم ورنگها سفری‌ست

صدای تست کزین‌کوه باز می‌گردد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۹

 

به زخم هستی اگر شرم بخیه پردازی‌ست

عرق‌کن ای شررکاغذ آنچه غمازی‌ست

به‌فرصت نفسی چندصحبت است اینجا

تأملی‌که درین بزم باکه دمسازی‌ست

نه دی‌گذشت و نه فردا به پیش می‌آید

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۳

 

بجاست‌شکوهٔ ما تا ره فغان خالیست

زمین پراست دلش بسکه آسمان خالیست

سراغ بلبل ما زین چمن مگیرومپرس

خیال ناله فروش است و آشیان خالیست

غبار غفلت ما را علاج نتوان‌کرد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۴

 

جهان ز جنسِ اثرهای این و آن خالی‌ست

به هرزه، وهم، مچینید کاین دکان خالی‌ست

گرفته است حوادث، جهاتِ امکان را

ز عافیت چه زمین و چه آسمان خالی‌ست

به رنگ چنبر دف در طلسم پیکر ما

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۸

 

بیاکه هیچ بهاری به حسرت ما نیست

شکسته رنگی امید بی‌تماشا نیست

به قدر پر زدن ناله وسعتی داریم

غبارشوق جنون مشرب است صحرا نیست

زما ومن به سکوت ای حباب قانع باش

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۹

 

تومست وهم ودرین بزم بوی صهبا نیست

هنوزجزبه دل سنگ جای مینا نیست

خیال عالم بیرنگ رنگها دارد

کدام نقش‌که تصویر بال عنقا نیست

بمیر وشهره شوای دل‌کزین مزار هوس

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۱

 

نیاز نامهٔ ما عرض سجده عنوانیست

ز خامه آنچه برون ریخت نقش پیشانیست

درین جریده به تسخیر وحشیان خیال

صریر خامه نفس‌سوزی پریخوانیست

سروش انجمن عشق این ندا ‌دارد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۳

 

هما سراغم و زیر فلک مگس هم نیست

چه جای کس که درین خانه هیچکس هم نیست

به‌وهم‌، خون‌مشو ای دل‌که مطلبت عنقاست

به ‌عالمی ‌که توان ‌سوخت مشت خس هم ‌نیست

ز بیقراری مرغ اسیر دانستم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۵

 

مقیدان وفا را ز دل رمیدن نیست

به دامنی‌که ته پاست باب چیدن نیست

ز ناکسی عرق انفعال تسلیمیم

به عرض سجده ما جبهه بی‌چکیدن ‌نیست

ز سحربافی بی‌ربط کارگاه نفس

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۶

 

کتاب عافیتی قیل و قال باب تو نیست

ببند لب‌ که جز این نقطه انتخاب تو نیست

برون دل نتوان یافت هرچه خواهی یافت

کدام‌گنج‌که در خانهٔ خراب تو نیست

سپند مجمر تسلیم قانع ازلی‌ست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۷

 

جهان قلمرو توفان اعتبار تو نیست

ز هرچه رنگ توان یافتن بهار تو نیست

کمند همت وحشت سوار عشق رساست

هوس اگرهمه عنقا شود شکارتونیست

زلاف‌ترک میفکن‌خلل به‌همت فقر

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۸

 

در خیال مزن فهم خویش سازتو نیست

چو شمع جیب‌تو جز بوتهٔ‌گداز تو نیست

زکارگاه خیالت کسی چه پرده درد

که فطرت توهم از محرمان رازتو نیست

به غیر نیستی از اعتبار عالم رنگ

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۹

 

تویی‌که غیر دلم هیچ‌جا مقام تو نیست

اگر نگین دمد آفاق جای نام تو نیست

جهات‌کون و مکان چون نگاه اشک‌آلود

هنوز آبله پایی و نیم‌گام تو نیست

قدم به کسوت ناز حدوث می‌بالد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۰

 

تو آفتاب و جهان جزبه جستجوی تو نیست

بهار در نظرم غیر رنگ و بوی تو نیست

ازین قلمرو مجنون‌کسی نمی‌جوشد

که نارسیده به‌فهمت درآرزوی تو نیست

خروش‌کن‌فیکون در خم ازل ازلی‌ست

[...]

بیدل دهلوی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۴
sunny dark_mode