نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۶ - ستایش سخن و حکمت و اندرز
باز دانی که در وجود آن چیست
کهابدالدهر میتواند زیست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۸ - آغاز داستان بهرام
پیش از آن حالتش به سالی بیست
چند فرزند بود و هیچ نزیست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۹ - بر تخت نشستن بهرام به جای پدر
هرکه میزاد در جهان میزیست
دخل بیخرج شد، ازین به چیست؟!
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
در سیاهی چو آب حیوان زیست
کس نگفتش که این سیاهی چیست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
این همه سر کشیدن از پی چیست
گل نخندید تا هوا نگریست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
گفت برگو که بادجنبان چیست؟
خیره چون گاو و خر نباید زیست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
شاه گفتا که شرط چارم چیست؟
شرط خوبان یکی کنند نه بیست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
تکیه زد گرد باغ مینگریست
ناگه از دور تافت شمعی بیست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
گفت خیرش بگو که نام تو چیست؟
ایکه خواهد سر تو بر تو گریست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
شورش باغ بنگرد که ز کیست!
باغ چون است و باغبان را چیست؟
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۴ - اندرز گرفتن بهرام از شبان
تا بگوید که این خرابی چیست
اصل و بنیاد این خرابی کیست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۴ - اندرز گرفتن بهرام از شبان
گفت با هر یکی گناه تو چیست
از کجائی و دودمان تو کیست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۵ - شکایت کردن هفت مظلوم
گفتم ای سیّدی! گمان تو چیست؟
تا به ترتیب تو توانم زیست
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۷ - فرجام کار بهرام و ناپدید شدن او در غار
وانکه داند که اصل جانش چیست
جان او بی جسد تواند زیست
عراقی » عشاقنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۰ - حکایت
نیست مخلوق آنکه دایم زیست
هر که باقی است ذکر او باقی است
عراقی » عشاقنامه » فصل هشتم » بخش ۶ - مثنوی
گفت اتابک که: محرم او کیست؟
باز پرسید ازو به خفیه که: چیست؟
عراقی » عشاقنامه » خاتمةالکتاب » بخش ۳ - مثنوی
زین سخنها خلاصه دانی چیست؟
آنکه: دور از تو من ندانم زیست
سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۱
تو بر اوج فلک چه دانى چیست ؟
که ندانى که در سرایت کیست ؟