گنجور

 
۱
۲
۳
۱۴
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸

 

ای به دیدهٔ دریغ خاک درت

همه سوگند من به جان و سرت

گوش را منتست بر همه تن

از پی آن حدیث چون شکرت

اشک چون سیم و رخ چو زر کردم

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳

 

حسن را از وفا چه آزارست

که همه ساله با جفا یارست

خود وفا را وجود نیست پدید

وین که در عادتست گفتارست

از برون جهان وفا هم نیست

[...]

۱۱ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵

 

هرکه چون من به کفرش ایمانست

از همه خلق او مسلمانست

روی ایمان ندیده‌ای به خدا

گر به ایمان خویشت ایمانست

ای پسر مذهب قلندر گیر

[...]

۱۷ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷

 

در همه مملکت مرا جانیست

هر زمان پای‌بند جانانیست

در کنارم به جای دمسازی

تا سحرگه ز دیده طوفانیست

در کجا می‌خورد مرا غم عشق

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸

 

مکن ای دل که عشق کار تو نیست

بار خود را ببر که بار تو نیست

مردی از عشق و در غم دگری

گرچه این هم به اختیار تو نیست

دیده راز تو فاش کرد ازآنک

[...]

۴ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱

 

باز کی گیرم اندر آغوشت

کی بیارم به دست چون دوشت

هرگز آیا به خواب خواهم دید

یک شبی دیگر اندر آغوشت

تا بدیدم به زیر حلقهٔ زلف

[...]

۴ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳

 

یار ما را به هیچ برنگرفت

وانچه گفتیم هیچ درنگرفت

پردهٔ ما دریده گشت و هنوز

پرده از روی کار برنگرفت

درنیامد ز راه دیده به دل

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸

 

جان ز رازت خبر نمی‌یابد

عقل خوی تو درنمی‌یابد

چون تو بازارگان ترکستان

می‌نیارد مگر نمی‌یابد

وصل چون دارم از تو چشم که چشم

[...]

۶ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰

 

حسنت اندر جهان نمی‌گنجد

نامت اندر دهان نمی‌گنجد

راز عشقت نهان نخواهد ماند

زانکه در عقل و جان نمی‌گنجد

با غم تو چنان یگانه شدم

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱

 

یار گرد وفا نمی‌گردد

حاجتی زو روا نمی‌گردد

ما به گرد درش همی گردیم

گرچه او گرد ما نمی‌گردد

یک زمان صحبت جدایی یار

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳

 

یار دل در میان نمی‌آرد

وز دل من نشان نمی‌آرد

سایه بر کار من نمی‌فکند

تا که کارم به جان نمی‌آرد

وز بزرگی اگرچه در کارست

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴

 

عشق هر محنتی به روی آرد

مکن ای دل گرت نمی‌خارد

وز چه رویت همی شود غم عشق

روی سرکش که روی این دارد

دامن عافیت ز دست مده

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵

 

زلف تو تکیه بر قمر دارد

لب تو لذت شکر دارد

عشق این هر دو این نگار مرا

با لب خشک و چشم تر دارد

پرس از حال من ز زلف خبر

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰

 

یار با هرکسی سری دارد

سر به پیوند من فرو نارد

این چنین شرط دوستی باشد

که بخواند به لطف و بگذارد

دل و جانم به لابه بستاند

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸

 

عشقم این بار جان بخواهد برد

برد نامم نشان بخواهد برد

در غمت با گران رکابی صبر

دل ز دستم عنان بخواهد برد

موج طوفان فتنهٔ تو نه دیر

[...]

۱۰ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵

 

باز دستم به زیر سنگ آورد

باز پای دلم به چنگ آورد

برد لنگی به راهواری پیش

پیش از بس که عذر لنگ آورد

پای در صلح نانهاده هنوز

[...]

۷ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶

 

حسنش از رخ چو پرده برگیرد

ماه واخجلتاه درگیرد

چون غم او درآید از در دل

صبر بیچاره راه برگیرد

شاهد جانم و دلم غم اوست

[...]

۷ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷

 

هر کرا با تو کار درگیرد

بهره از روزگار برگیرد

به سخن لب ز هم چو بگشایی

همه روی زمین شکر گیرد

چون زند غمزه چشم غمازت

[...]

۴ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳

 

درد تو صدهزار جان ارزد

گرد تو نور دیدگان ارزد

نه غمت را بها به جان بکنم

که برآنم که بیش از آن ارزد

گرچه بر من یزید عشق غمت

[...]

۷ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶

 

دست در وصل یار می‌نرسد

جز غمم زان نگار می‌نرسد

عشق را گرچه آستانه بسیست

هیچ در انتظار می‌نرسد

از شمار وصال دوست مرا

[...]

۵ بیت
انوری
 
 
۱
۲
۳
۱۴
 
تعداد کل نتایج: ۲۷۹