گنجور

 
۱
۲
۳
۱۰
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹

 

در دلم افتاد آتش ساقیا

ساقیا آخر کجائی هین بیا

هین بیا کز آرزوی روی تو

بر سر آتش بماندم ساقیا

بر گیاه نفس بند آب حیات

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸

 

دم مزن گر همدمی می‌بایدت

خسته شو گر مرهمی می‌بایدت

تا در اثباتی تو بس نامحرمی

محو شو گر محرمی می‌بایدت

همچو غواصان دم اندر سینه کش

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶

 

آن نه روی است ماه دو هفته است

وان نه قد است سرو بررَفته است

پیش ماه دو هفتهٔ رخ تو

ماه و خورشید طفل یک هفته است

ذره‌ای عشق آفتاب رخش

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷

 

تا کی از صومعه خمار کجاست

خرقه بفکندم زنار کجاست

سیرم از زرق فروشی و نفاق

عاشقی محرم اسرار کجاست

چون من از بادهٔ غفلت مستم

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰

 

اینت گم گشته دهانی که توراست

وینت نابوده میانی که توراست

از دو چشم تو جهان پرشور است

اینت شوریده جهانی که توراست

جادوان را به سخن خشک کنی

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰

 

عشق را گوهر ز کانی دیگر است

مرغ عشق از آشیانی دیگر است

هرکه با جان عشق بازد این خطاست

عشق بازیدن ز جانی دیگر است

عاشقی بس خوش جهانی است ای پسر

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵

 

هر که را ذره‌ای ازین سوز است

دی و فرداش نقد امروز است

هست مرد حقیقت ابن‌الوقت

لاجرم بر دو کون پیروز است

چون همه چیز نیست جز یک چیز

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹

 

کم شدن در کم شدن دین من است

نیستی در هستی آیین من است

حال من خود در نمی‌آید به نطق

شرح حالم اشک خونین من است

کار من با خلق آمد پشت و روی

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰

 

عشق تو ز اختیار بیرونست

وصل تو ز انتظار بیرونست

چون با تو نهم قرار وصلت

چون کار تو از قرار بیرونست

مرغی که دراوفتد به دامت

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱

 

عشق جمال جانان دریای آتشین است

گر عاشقی بسوزی زیرا که راه این است

جایی که شمع رخشان ناگاه بر فروزند

پروانه چون نسوزد کش سوختن یقین است

گر سر عشق خواهی از کفر و دین گذر کن

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲

 

شیر در کار عشق مسکین است

عشق را بین که با چه تمکین است

نکشد کس کمان عشق به زور

عشق شاه همه سلاطین است

دلم از دلبران بتی بگزید

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲

 

ای دلشده دلربای من کیست

از جای شدم به جای من کیست

بیگانه شدم ز هر دو عالم

واگه نه که آشنای من کیست

ره گم کردم درین بیابان

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰

 

ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست

با درد او بساز که درمان پدید نیست

حد تو صبرکردن و خون‌خوردن است و بس

زیرا که حد وادی هجران پدید نیست

در زیر خاک چون دگران ناپدید شو

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱

 

از قوت مستیم ز هستیم خبر نیست

مستم ز می عشق و چو من مست دگر نیست

در جشن می عشق که خون جگرم ریخت

نقل من دلسوخته جز خون جگر نیست

مستان می‌عشق درین بادیه رفتند

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹

 

در ده خبر است این که ز مه ده خبری نیست

وین واقعه را همچو فلک پای و سری نیست

عقلم که جهان زیر و زبر کرد به فکرت

بی خویش از آن شد که ز خویشش خبری نیست

جان سوخته زان شد که از آنها که برفتند

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵

 

درد دل من از حد و اندازه درگذشت

از بس که اشک ریختم آبم ز سر گذشت

پایم ز دست واقعه در قیر غم گرفت

کارم ز جور حادثه از دست درگذشت

بر روی من چو بر جگر من نماند آب

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸

 

تا دل من راه جانان بازیافت

گوهری در پردهٔ جان بازیافت

دل که ره می‌جست در وادی عشق

خویش را گم کرد ره زان بازیافت

هر که از دشواری هستی برست

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸

 

گر نبودی در جهان امکان گفت

کی توانستی گل معنی شکفت

جان ما را تا به حق شد چشم باز

بس که گفت و بس گل معنی که رفت

بی قراری پیشه کرد و روز و شب

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹

 

دل ز هوای تو یک زمان نشکیبد

دل چه بود عقل و وهم جان نشکیبد

هر که دلی دارد و نشان تو یابد

از طلب چون تو دلستان نشکیبد

گرچه جهان را بسی کس است شکیبا

[...]

۱۰ بیت
عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵

 

مرا با عشق تو جان درنگنجد

چه از جان به بود آن درنگنجد

نه کفرم ماند در عشقت نه ایمان

که اینجا کفر و ایمان درنگنجد

چنان عشق تو در دل معتکف شد

[...]

۱۰ بیت
عطار
 
 
۱
۲
۳
۱۰
 
تعداد کل نتایج: ۱۸۵