گنجور

 
۱
۲
۳
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶

 

ای جور گرفته مذهب و کیش

این کبر فرو نه از سر خویش

جز خوب مگو از آن لب خوب

جز خوبی و لطف هیچ مندیش

تا دور شدی ز پیش چشمم

[...]

۶ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷

 

آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش

از ضربت آن زخم دل نازک من ریش

آنجا که بود انجمن لشگر خوبان

نام تو بود اول و پای تو بود پیش

بنگر که همی با من و با تو چکند چرخ

[...]

۶ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۷

 

ای برده دل من چو هزاران درویش

بی رحمیت آیین شد و بد عهدی کیش

تا کی گویی ترا نیازارم بیش

من طبع تو نیک دانم و طالع خویش

۲ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۸

 

گه در پی دین رویم و گه در پی کیش

هر روز به نوبتی نهیم اندر پیش

در جمله ز ما مرگ خرد دارد بیش

هستیم همه عاشق بدبختی خویش

۲ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۹

 

هر چند بود مردم دانا درویش

صد ره بود از توانگر نادان بیش

این را بشود جاه چو شد مال از پیش

و آن شاد بود مدام از دانش خویش

۲ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۲

 

از عشق تو ای سنگدل کافر کیش

شد سوخته و کشته جهانی درویش

در شهر چنین خو که تو آوردی پیش

گور شهدا هزار خواهد شد بیش

۲ بیت
سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۵ - کل یوم هو فی شأن

 

کوش تا آن نفس‌که آید پیش

نشود از تو فوت ای درویش

۱ بیت
سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶۴ - الوحدة خیر من جلیس السوء‌، والجلیس الصالح خیر من الوحده

 

همگان بی خبر زمبدع خویش

واگهی نه که چیستشان در پیش

۱ بیت
سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۲۴ - حکایت

 

چون گرفتی ز عدل توشهٔ خویش

مرکب تو بود دو منزل پیش

۱ بیت
سنایی
 
 
۱
۲
۳
 
تعداد کل نتایج: ۵۷