کرد روزی عمر به رهگذری
سوی جوقی ز کودکان نظری
همه مشغول گشته در بازی
کرده هریک همی سرافرازی
هریکی از پس مصارعتی
بنمودی ز خود مسارعتی
برکشیده برای خطّ و ادب
جامه از سر برون به رسم عرب
چون عمر سوی کودکان نگرید
حشمتش پردهٔ طرب بدرید
کودکان زو گریختند به تفت
جز که عبدالله زبیر نرفت
گفت عمّر ز پیش من به چه فن
تو بنگریختی بگفتا من
چه گریزم ز پیشت ای مُکرم
نه تو بیدادگر نه من مُجرم
نزد آنکس که دید جوهر خود
چه قبول و چه رد چه نیک و چه بد
میر چون جفت دین و داد بود
خلق را دل ز عدل شاد بود
ور بود رای او سوی بیداد
ملک خود داد سر به سر بر باد
نیک باشی ز دردسر رستی
ور بدی جمله عهد بشکستی
چون گرفتی ز عدل توشهٔ خویش
مرکب تو بود دو منزل پیش
آنچنان شو به حیرت آبادش
که دگر یاد ناید از یادش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: عمر روزی به گروهی از کودکان نگاه میکند که مشغول بازی و خوشحالیاند. هر یک از آنها در کار خود سرافراز و شاداب هستند. ناگهان عمر به آنها مینگرد و عظمتش سبب میشود که بچهها بترسند و فرار کنند، اما عبدالله زبیر باقی میماند. عمر از او میپرسد چرا فرار نکرده است و عبدالله پاسخ میدهد که از او نمیترسد و او را ظلم نمیکند. او به فضیلتهای عمر اشاره میکند و میگوید که آنکس که خود را بشناسد، نه نیکوکاری و نه بدی را نادیده میگیرد. در پایان، عبدالله زبیر عمر را به عدل و انصاف تشویق میکند و میگوید که با رعایت عدالت، زندگی بهتری خواهد داشت.
هوش مصنوعی: روزی جانی به مسیر رفت و آمدی برخورد کرد و به گروهی از کودکان نگاهی انداخت.
هوش مصنوعی: همه درگیر مشغلهها و بازیهای خود شدهاند و هرکسی به نوعی در تلاش است تا خود را برجسته کند.
هوش مصنوعی: هر کسی بعد از یک رقابت یا چالش، نشان داد که چه قدر از خود تلاش و کوشش کرده است.
هوش مصنوعی: برای نشان دادن اهمیت خط و ادب، به سبک عربی، لباس را از سر برداشتهاند.
هوش مصنوعی: وقتی عمر به سمت کودکان و نوجوانان توجه کند، جلال و شکوه او مانند پردهای از شادی و سرور فرو میریزد.
هوش مصنوعی: کودکان از آنجا فرار کردند و به بیابان رفتند، جز عبدالله زبیر که نرفت.
هوش مصنوعی: او میگوید: عمر از من پرسید که چرا به تو نگاه میکردم، و من جواب دادم...
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم از پیش تو فرار کنم، در حالی که نه تو ستمگری و نه من گناهکارم؟
هوش مصنوعی: هر کس که به عمق وجود خود را بشناسد و حقیقت خود را ببیند، دیگر برایش مهم نیست که دیگران او را بپذیرند یا رد کنند، خوب یا بد بدانند.
هوش مصنوعی: وقتی که حاکم مثل دین و عدالت باشد، مردم از عدل و انصاف او خوشحال و راضی هستند.
هوش مصنوعی: اگر اندیشه او به سمت ستم برود، تمام هستیاش را به باد خواهد داد.
هوش مصنوعی: اگر خوبی کنی، از مشکلات و نگرانیها رها میشوی، اما اگر بد باشی، همهی عهد و پیمانهایت را خواهی شکست.
هوش مصنوعی: زمانی که تو از عدالت خود بهرهبرداری کردی، مرکب تو (وسایل و ابزار تو) دو منزل جلوتر از قبل است.
هوش مصنوعی: آنقدر در شگفتی به سر ببر که دیگر هیچ چیزی از یاد نرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.