گنجور

 
۱۲۰۱

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۱ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین

 

... ز آه دل گره بر باد بستی

دهان چون تلخ گشتی از فغانش

لبش گفتی شدی شیرین دهانش ...

سلیمی جرونی
 
۱۲۰۲

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۴ - رفتن شیرین به کوه بیستون به دیدن فرهاد و سقط شدن بارگیش

 

... پس آنگه روی را از خاک برداشت

فغان از جان آتشناک برداشت

به کوه بیستون بگشاد بازو ...

سلیمی جرونی
 
۱۲۰۳

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز

 

... از آن آوازه کافتاد از چپ و راست

فغان از مرد و زن هر گوشه برخاست

چو بشنید این سخن شیرویه شوم ...

سلیمی جرونی
 
۱۲۰۴

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

... در بادیه شوق تو چون راحله بندیم

ذکر ملک آید ز فغان جرس ما

با نیش غم و جسم ضعیف آه برآریم ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۰۵

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳ - تتبع خواجه حافظ

 

... بود چون ابر سیر ناقه لیلی که در وادی

فغان از چاک دل مجنون کشد نی زنگ محمل ها

چو در دشت فنا منزل کنی یک روز ای فانی ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۰۶

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳ - تتبع خواجه

 

... در شبستان نمود ناله رباب

زین فغانها ز هر طرف یک یک

برگرفتند سر ز خواب احباب ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۰۷

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳ - مخترع

 

... که صدقه سرش این پیر ناتوان یارب

ز هجر یارب و افغانم از فلک بگذشت

توام خلاص نمایی ازین فغان یارب

رسید یا رب من شام غم به مجمع دیر ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۰۸

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶ - در طور مخدومی نورا

 

من وز هجر مهی ناله و فغان هر شب

فغان و ناله رساندن بآسمان هر شب

ز عشق تازه جوانی بگو چه گشت رسید ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۰۹

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲ - تتبع میر

 

خیال مغبچگان تا درون جان من است

بکوی دیر مغان ناله و فغان من است

کمند زلف بتی این که ساختم زنار ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۰

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲ - تتبع شیخ

 

... فانیا جان ده و از محنت هجران واره

حاجت ناله و آشوب و فغان این همه نیست

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۱

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴ - تتبع مخدوم در طور خواجه

 

... که پیکرش را به گرداب می به تاب انداخت

گهی فغان که کند ابر لرزه دان به یقین

که آه سرد من آن لرزه در سحاب انداخت ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۲

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰ - تتبع خواجه

 

... در هجر او که گریه شده در گلو گره

فریاد ازو که راه فغانم نمی دهد

عمرم سبک خرام شدست ای حریف از آنک ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۳

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷ - تتبع خواجه

 

... خاک آن شاه و شانم که گه کشتن خلق

ترک صد خون ز فغان دل زاری گیرند

ما به رندی چو علم بر در میخانه زدیم ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۴

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۱ - در طور شیخ

 

... مادر به مهد ناز ترا و پدر ندید

بس کن خدای را تو مؤذن فغان خویش

کس شام نامرادی ما را سحر ندید ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۵

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲ - مخترع

 

... صد اضطرابم در دل بی صبر و آرام افکند

هر شب من و دیر فغان تا روز آشوب و فغان

آن مغبچه این حالتم از جلوه هر شام افکند ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۶

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰ - در طور خواجه

 

... بر سوگ عروسان چمن ابر بهاری

چون صرصر دی دید به صد لرزه فغان کرد

گفتم به دل افغان بکنی چونش به بینی

هر چیز که گفتم نکنی دید و همان کرد ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۷

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵ - تتبع میر

 

... چه سپاه فرخ آنکاو چو تو شهسوار دارد

به فغان دل که دیدنش ای که منع کردی

تو چنان خیال کردی که وی اختیار دارد ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۸

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰ - تتبع خواجه

 

... که جز پی نظر پاک نیست منظر پاک

فغان که جان و دلم سوخت ساقی گلچهر

گهی ز آتش می گه ز روی آتشناک ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۹

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱ - تتبع میر

 

... وز گل رخسار او صد خار می ماند به دل

جان چو از تن شد برون در دل نمی ماند فغان

در فراق او فغان زار می ماند به دل

نیش های تیر هجرانش ز بهر یادگار ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۲۰

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱ - تتبع مخدوم

 

باز در دیر مغان آه و فغان آورده ام

عالمی را از فغان خود به جان آورده ام

از گناه توبه با زنار گبر خویش را ...

امیرعلیشیر نوایی
 
 
۱
۵۹
۶۰
۶۱
۶۲
۶۳
۱۸۰