میکند وقت صبح نعره سحاب
که زمان صبوح را دریاب
از گلستان کشید مرغ صفیر
در شبستان نمود ناله رباب
زین فغانها ز هر طرف یک یک
برگرفتند سر ز خواب احباب
نیم مخمور و نیم مست شدند
جانب بزم صبحگاه بشتاب
بحریفان دوش ساقی بزم
کرد بنیاد دور جام شراب
گر نمودی تو نیز بگشا چشم
رنجه فرما قدم سوی اصحاب
یک دو دم وقت را غنیمت دان
به حریفان بنوش باده ناب
باش تا آن زمان که دارد چرخ
جام زرین مهر مست و خراب
گرد بیدار زانکه چون گردی
مست بیشک دگر شوی در خواب
خواب دورو درازت اندر پیش
خیز یکدم ز خواب روی بتاب
بگشاید ز خواب ای فانی
در چشمت مفتح الابواب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به صبح و بیداری از خواب اشاره میکند و به دوستانش میگوید که از خواب برخیزند و زمان صبح را دریابند. او به زیباییهای صبح و لذت نوشیدن شراب اشاره میکند و از دیگران میخواهد که لحظات خوب را غنیمت شمارند. شاعر بر اهمیت بیداری و استفاده از زمان تأکید میکند و از دوستانش دعوت میکند تا به دور هم جمع شوند و از شادیهای زندگی بهره ببرند. او یادآور میشود که خواب ممکن است آنها را از لذتهای زندگی دور کند، پس باید سرعت عمل و بیداری را در پیش بگیرند.
هوش مصنوعی: در صبح هنگام، ابرها با صدای بلند خبر میدهند که وقت نوشیدن و لذت بردن از صبح را غنیمت بشمار.
هوش مصنوعی: پرندهای از گلستان به سراغ شبستان رفت و صدای نالهاش را مانند نغمهای سوزناک به گوش رساند.
هوش مصنوعی: از این نالهها و فریادها، هر سمت بهطور جداگانه دوستان از خواب بیدار شدند.
هوش مصنوعی: نیمه مست و نیمه بیخبر شدهاند، به سوی مهمانی صبح زود بروید.
هوش مصنوعی: در شب گذشته، ساقی جشن برای حریفان پایهگذاری کرد و دور جام شراب را آغاز نمود.
هوش مصنوعی: اگر تو هم چشمانت را باز کنی و قدمی به سوی دوستان برداری، همه چیز بهتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: زمان را غنیمت بشمار و از آن بهره ببر، از شراب خالص با دوستانت بچش.
هوش مصنوعی: بگذار تا وقتی که چرخ زندگی به نفع ماست و خوشی و شادی در وجودمان جاری است.
هوش مصنوعی: اگر از خواب بیدار شوی، مانند گردی که در حال مستی است، بیتردید دگرگون خواهی شد و به خواب دیگری فرو خواهی رفت.
هوش مصنوعی: در خواب شیرین و دور از دسترس خود غرق نشو، هر لحظه کمی از خواب و دراز کشیدن خود خارج شو و به سمت زندگی و واقعیت روی بیاور.
هوش مصنوعی: ای آدمی، از خواب غفلت بیدار شو و ببین که در چشمانت درهایی به سوی حقیقت و دانش باز میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر سؤالی کز آن لب سیراب
دوش کردم همه بداد جواب
گفتمش جز شبت نشاید دید
گفت پیدا بشب بود مهتاب
گفتم از تو که برده دارد مهر
[...]
به چه ماند جهان مگر به سراب
سپس او تو چون دوی به شتاب؟
چون شدستند خلق غره بدو
همه خرد و بزرگ و کودک و شاب؟
زانکه مدهوش گشتهاند همه
[...]
لاله داری شکفته بر مهتاب
مشگ داری گرفته بر مه تاب
مشگ چون موی تو ندارد بوی
ماه چون روی تو ندارد تاب
پیل با عشق تو ندارد پای
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
من مسکین در این رباط خراب
ساخته خانه بر ره سیلاب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.