بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب
یک کنیزک یک خری بر خود فکند
از وفور شهوت و فرط گزند
آن خر نر را بگان خو کرده بود
خر جماع آدمی پی برده بود
یک کدویی بود حیلتسازه را
در نرش کردی پی اندازه را
در ذکر کردی کدو را آن عجوز
تا رود نیم ذکر وقت سپوز
گر همه کیر خر اندر وی رود
آن رحم و آن رودهها ویران شود
خر همی شد لاغر و خاتون او
مانده عاجز کز چه شد این خر چو مو
نعلبندان را نمود آن خر که چیست
علت او که نتیجهش لاغریست
هیچ علت اندرو ظاهر نشد
هیچ کس از سر او مخبر نشد
در تفحص اندر افتاد او به جد
شد تفحص را دمادم مستعد
جد را باید که جان بنده بود
زانک جد جوینده یابنده بود
چون تفحص کرد از حال اشک
دید خفته زیر خر آن نرگسک
از شکاف در بدید آن حال را
بس عجب آمد از آن آن زال را
خر همیگاید کنیزک را چنان
که به عقل و رسم مردان با زنان
در حسد شد گفت چون این ممکنست
پس من اولیتر که خر ملک منست
خر مهذب گشته و آموخته
خوان نهادهست و چراغ افروخته
کرد نادیده و در خانه بکوفت
کای کنیزک چند خواهی خانه روفت
از پی روپوش میگفت این سخن
کای کنیزک آمدم در باز کن
کرد خاموش و کنیزک را نگفت
راز را از بهر طمع خود نهفت
پس کنیزک جمله آلات فساد
کرد پنهان پیش شد در را گشاد
رو ترش کرد و دو دیده پر ز نم
لب فرو مالید یعنی صایمم
در کف او نرمه جاروبی که من
خانه را میروفتم بهر عطن
چونک با جاروب در را وا گشاد
گفت خاتون زیر لب کای اوستاد
رو ترش کردی و جاروبی به کف
چیست آن خر برگسسته از علف
نیم کاره و خشمگین جنبان ذکر
ز انتظار تو دو چشمش سوی در
زیر لب گفت این نهان کرد از کنیز
داشتش آن دم چو بیجرمان عزیز
بعد از آن گفتش که چادر نه به سر
رو فلان خانه ز من پیغام بر
این چنین گو وین چنین کن وآنچنان
مختصر کردم من افسانهٔ زنان
آنچ مقصودست مغز آن بگیر
چون براهش کرد آن زال ستیر
بود از مستی شهوت شادمان
در فرو بست و همیگفت آن زمان
یافتم خلوت زنم از شکر بانگ
رستهام از چار دانگ و از دو دانگ
از طرب گشته بزان زن هزار
در شرار شهوت خر بیقرار
چه بزان که آن شهوت او را بز گرفت
بز گرفتن گیج را نبود شگفت
میل شهوت کر کند دل را و کور
تا نماید خر چو یوسف نار نور
ای بسا سرمست نار و نارجو
خویشتن را نور مطلق داند او
جز مگر بندهٔ خدا یا جذب حق
با رهش آرد بگرداند ورق
تا بداند که آن خیال ناریه
در طریقت نیست الا عاریه
زشتها را خوب بنماید شره
نیست چون شهوت بتر ز آفات ره
صد هزاران نام خوش را کرد ننگ
صد هزاران زیرکان را کرد دنگ
چون خری را یوسف مصری نمود
یوسفی را چون نماید آن جهود
بر تو سرگین را فسونش شهد کرد
شهد را خود چون کند وقت نبرد
شهوت از خوردن بود کم کن ز خور
یا نکاحی کن گریزان شو ز شر
چون بخوردی میکشد سوی حرم
دخل را خرجی بباید لاجرم
پس نکاح آمد چو لاحول و لا
تا که دیوت نفکند اندر بلا
چون حریص خوردنی زن خواه زود
ورنه آمد گربه و دنبه ربود
بار سنگی بر خری که میجهد
زود بر نه پیش از آن کو بر نهد
فعل آتش را نمیدانی تو برد
گرد آتش با چنین دانش مگرد
علم دیگ و آتش ار نبود ترا
از شرر نه دیگ ماند نه ابا
آب حاضر باید و فرهنگ نیز
تا پزد آب دیگ سالم در ازیز
چون ندانی دانش آهنگری
ریش و مو سوزد چو آنجا بگذری
در فرو بست آن زن و خر را کشید
شادمانه لاجرم کیفر چشید
در میان خانه آوردش کشان
خفت اندر زیر آن نر خر ستان
هم بر آن کرسی که دید او از کنیز
تا رسد در کام خود آن قحبه نیز
پا بر آورد و خر اندر ویی سپوخت
آتشی از کیر خر در وی فروخت
خر مؤدب گشته در خاتون فشرد
تا بخایه در زمان خاتون بمرد
بر درید از زخم کیر خر جگر
رودهها بسکسته شد از همدگر
دم نزد در حال آن زن جان بداد
کرسی از یکسو زن از یکسو فتاد
صحن خانه پر ز خون شد زن نگون
مرد او و برد جان ریب المنون
مرگ بد با صد فضیحت ای پدر
تو شهیدی دیدهای از کیر خر
تو عذاب الخزی بشنو از نبی
در چنین ننگی مکن جان را فدی
دانک این نفس بهیمی نر خرست
زیر او بودن از آن ننگینترست
در ره نفس ار بمیری در منی
تو حقیقت دان که مثل آن زنی
نفس ما را صورت خر بدهد او
زانک صورتها کند بر وفق خو
این بود اظهار سر در رستخیز
الله الله از تن چون خر گریز
کافران را بیم کرد ایزد ز نار
کافران گفتند نار اولی ز عار
گفت نی آن نار اصل عارهاست
همچو این ناری که این زن را بکاست
لقمه اندازه نخورد از حرص خود
در گلو بگرفت لقمه مرگ بد
لقمه اندازه خور ای مرد حریص
گرچه باشد لقمه حلوا و خبیص
حق تعالی داد میزان را زبان
هین ز قرآن سورهٔ رحمن بخوان
هین ز حرص خویش میزان را مهل
آز و حرص آمد ترا خصم مضل
حرص جوید کل بر آید او ز کل
حرص مپرست ای فجل ابن الفجل
آن کنیزک میشد و میگفت آه
کردی ای خاتون تو استا را به راه
کار بیاستاد خواهی ساختن
جاهلانه جان بخواهی باختن
ای ز من دزدیده علمی ناتمام
ننگ آمد که بپرسی حال دام
هم بچیدی دانه مرغ از خرمنش
هم نیفتادی رسن در گردنش
دانه کمتر خور مکن چندین رفو
چون کلوا خواندی بخوان لا تسرفوا
تا خوری دانه نیفتی تو به دام
این کند علم و قناعت والسلام
نعمت از دنیا خورد عاقل نه غم
جاهلان محروم مانده در ندم
چون در افتد در گلوشان حبل دام
دانه خوردن گشت بر جمله حرام
مرغ اندر دام دانه کی خورد
دانه چون زهرست در دام ار چرد
مرغ غافل میخورد دانه ز دام
همچو اندر دام دنیا این عوام
باز مرغان خبیر هوشمند
کردهاند از دانه خود را خشکبند
که اندرون دام دانه زهرباست
کور آن مرغی که در فخ دانه خواست
صاحب دام ابلهان را سر برید
وآن ظریفان را به مجلسها کشید
که از آنها گوشت میآید به کار
وز ظریفان بانگ و نالهٔ زیر و زار
پس کنیزک آمد از اشکاف در
دید خاتون را به مرده زیر خر
گفت ای خاتون احمق این چه بود
گر ترا استاد خود نقشی نمود
ظاهرش دیدی سرش از تو نهان
اوستا ناگشته بگشادی دکان
کیر دیدی همچو شهد و چون خبیص
آن کدو را چون ندیدی ای حریص
یا چو مستغرق شدی در عشق خر
آن کدو پنهان بماندت از نظر
ظاهر صنعت بدیدی زوستاد
اوستادی برگرفتی شاد شاد
ای بسا زراق گول بیوقوف
از ره مردان ندیده غیر صوف
ای بسا شوخان ز اندک احتراف
از شهان ناموخته جز گفت و لاف
هر یکی در کف عصا که موسیام
میدمد بر ابلهان که عیسیام
آه از آن روزی که صدق صادقان
باز خواهد از تو سنگ امتحان
آخر از استاد باقی را بپرس
یا حریصان جمله کورانند و خرس
جمله جستی باز ماندی از همه
صید گرگانند این ابله رمه
صورتی بشنیده گشتی ترجمان
بیخبر از گفت خود چون طوطیان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
یک کنیزک برای رفع نیازهای خود با خری به طور مرتب ارتباط داشت و از آن استفاده میکرد تا نیازهای جنسیاش را برطرف کند. برای جلوگیری از
آسیب، یک کدو در آلت خر قرار میداد تا اندازهاش مناسب باشد. اما یک روز،
خاتون (یعنی خانمی که کنیز متعلق به او بود) متوجه این رفتار غیرمعمول شد و
با حسادت تصمیم گرفت از همان خر استفاده کند، اما از قضیهی کدو بیخبر
بود.
خاتون کنیزک را به بهانهای به جایی دیگر فرستاد و خودش به خانه بازگشت تا
از خر استفاده کند. اما به دلیل ناآگاهی از کدو، در حین عمل به شدت آسیب
دید و جان باخت. کنیزک پس از بازگشت، با مشاهدهی جسد خاتون و خر، به حال
او افسوس خورد و گفت که خاتون بیفکرانه و بدون آگاهی کافی دست به چنین
کاری زده و متوجه جنبهی مهم کار نشده بود که همانا استفاده از کدو بود تا
از آسیبدیدگی جلوگیری کند. این شعر در نهایت به نقد حرص و آز و عواقب آن میپردازد، و افراد را به احتیاط در مورد خواستههای خود و چیستی نعمتها فرا میخواند. پیام کلی این است که انسان باید از فریب شهوت و حرص بپرهیزد و به دانش و قناعت توجه کند.
هوش مصنوعی: یک دختر کنیز به خاطر شدت خواستههایش، به سختیهای زیاد و آسیبها دچار شده است.
هوش مصنوعی: او به آن خر نر عادت کرده بود و به نوعی رابطهاش با آن، مانند فهم انسانی از ارتباطات بود.
هوش مصنوعی: در این بیت به شیوایی به تصویر کشیده شده که یک کدو به عنوان نمادی از فریب و تزویر وجود دارد و با اشاره به نر یا ماده آن، به اهمیت اندازه و قاعدهمندی در ساختار اشاره میشود. به عبارتی دیگر، در اینجا بر روی مفهوم حیلهگری و چگونگی شکلگیری آن تأکید شده است.
هوش مصنوعی: عجوز در ذکر و یادآوری کدو تلاش میکند تا آن را به درستی به یاد آورد، اما زمانی که نوبت به گفتن میرسد، نمیتواند به درستی در ذهنش آن را ضبط کند.
هوش مصنوعی: اگر همه مسائل و مشکلات به یکباره به سراغ انسان بیاید، آن وقت نتیجهای جز خرابی و نابودی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: خر در حال لاغر شدن است و همسر او از این وضعیت نگران و حیران مانده که چرا این خر به این حال افتاده، همچون مویی نازک و ضعیف شده است.
هوش مصنوعی: نعلبندان را نشان داد که این خر به چه دلیل لاغر است و علتش چیست.
هوش مصنوعی: هیچ دلیلی از او نمایان نشد و هیچکس از حال او خبر نداشت.
هوش مصنوعی: او در جستجو و بررسی فرو رفت و چون به جدیت مشغول شد، هر لحظه بیشتر آماده و مستعد برای این جستجو گردید.
هوش مصنوعی: نوه باید جانشین پدر باشد، چون نوه کسی است که جستجو میکند و به مقصود خود میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی به جستجوی حال اشک پرداختم، دیدم که زیر خاک، آن نرگس کوچک خوابیده است.
هوش مصنوعی: از شکاف در، آن حال را دید و بسیار تعجب کرد که زال چه وضعی پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: خر به طرز خاصی، دخترک را راه میبرد، همانگونه که مردان با زنان بر اساس عقل و آداب رفتار میکنند.
هوش مصنوعی: افراد حسود همیشه در تلاشند تا خود را از دیگران بهتر نشان دهند و به دنبال بهانهای برای نارضایتی از موفقیتهای دیگران هستند. آنها با خود میگویند که حقشان بیشتر است و باید آنچه را دیگران دارند، خودشان داشته باشند.
هوش مصنوعی: خری که تربیت شده و آموخته است، حالا سفرهای آماده کرده و چراغی روشن کرده است.
هوش مصنوعی: دخترک را نادیده گرفت و در خانه گفت: ای کنیز، چند بار میخواهی خانه را تمیز کنی؟
هوش مصنوعی: دخترک که به در خانه آمده است، از پشت پرده میگوید که من اینجا هستم، در را باز کن تا وارد شوم.
هوش مصنوعی: او سکوت کرد و به کنیزک چیزی نگفت، زیرا اسرار خود را به خاطر منافع شخصیاش پنهان کرده بود.
هوش مصنوعی: دخترک تمام وسایل فساد را به طور پنهانی آماده کرد و به جلو آمد و در را باز کرد.
هوش مصنوعی: او ناراحت شد و با چشمانی پر از اشک، لبش را به هم مالید، یعنی من چیزی نخوردهام.
هوش مصنوعی: در دست او جارو نرم و نازکی است که من برای تمیز کردن خانه از آن استفاده میکردم.
هوش مصنوعی: وقتی که با جاروب در را باز کرد، خانم با صدای آرامی گفت: "ای استاد..."
هوش مصنوعی: چرا به من سردی و ناراحتی نشان میدهی؟ آیا این حالت تو به خاطر این است که علفها تمام شده و ماجرای آن خر بیچاره که به خاطر نبود علف در مضیقه است، به یاد تو میآورد؟
هوش مصنوعی: نیمه کاره و عصبانی، مشغول ذکر و یاد توست، در حالی که دو چشمانش به سمت در دوخته شده است.
هوش مصنوعی: در زیر لب صحبت کرد و این راز را از کنیز خود پنهان کرد، همان لحظه که بیدلیل عزیزش بود.
هوش مصنوعی: او پس از آن گفت که چادر بر سر نگذار و به خانه فلانی برو و از طرف من پیامی را برسان.
هوش مصنوعی: به این شکل سخن بگو و به این شیوه عمل کن. من داستان زنان را به طور مختصر بیان کردم.
هوش مصنوعی: هر چه هدف و مقصود است، در دل و جوهر آن را بگیر؛ چونکه آن زال بزرگ (رستم) در تلاش و کوشش خود به آن هدف دست یافته است.
هوش مصنوعی: شخصی در حال شادی و سرخوشی ناشی از مستی و شهوت بود و در آن لحظه، به بیان احساسات خود مشغول بود.
هوش مصنوعی: به طور کلی، در این بیت شاعر به تجربهای معنوی اشاره میکند که در آن به آرامش و سکوت درونی دست یافته و از زشتیها و محدودیتها رها شده است. این سکوت برای او به مانند شیرینی است که از صدا و هیاهو دور شده و به درک عمیقتری از خود و زندگی دست پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: از شادی و لذت، زن هزار بار در آتش اشتیاق و desire در حال تپش و بیقراری است.
هوش مصنوعی: این جمله به وضوح به تداخل میان تمایلات انسانی و واقعیتهای زندگی اشاره دارد. به این معناست که فردی با وجود داشتن تمایلات و خواستههای خاص، ممکن است با موانع یا چالشهایی مواجه شود که او را دچار سردرگمی میکند. در نتیجه، این تضاد بین خواستهها و شرایط میتواند باعث حیرت یا شگفتی شود.
هوش مصنوعی: تمایل به شهوت انسان را از دیدن واقعیتهای زندگی کور میکند، به گونهای که حتی بهترین و باارزشترین افراد نیز در برابر جذابیتهای مادی و دنیوی نادیده گرفته میشوند.
هوش مصنوعی: بسیاری از کسانی که به لذت و خوشی میپردازند، ممکن است خود را در اوج روشنایی و بهترین حالت تصور کنند، در حالی که حقیقت ممکن است چیز دیگری باشد.
هوش مصنوعی: تنها کسی که میتواند به خداوند نزدیک شود و در مسیر او حرکت کند، به حقیقت و معنای واقعی زندگی دست مییابد.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که فرد باید آگاه باشد که آن خیال یا تصور نمیتواند حقیقت یا واقعیت اصلی باشد و تنها یک قرض یا امانت است که در راه سیر و سلوک به او داده شده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی را که به نظر زشت میآید، با لذتی که از شهوت میآید، زیبا جلوه میدهد. بنابراین باید مراقب بود، زیرا این نوع خوشیها میتوانند بدتر از آسیبهایی باشند که در راه وجود دارد.
هوش مصنوعی: بسیاری از نامهای نیک و زیبا را به خفت و عیب تبدیل کرد و هزاران انسان دانا و خردمند را در تردید و سردرگمی قرار داد.
هوش مصنوعی: وقتی یوسف، که از نظر زیبایی و مقام خاص بود، در نظر خری به عنوان یک انسان برجسته جلوهگر شد، حالا چه کسی میتواند آن یهودی را در جایگاه خود نشان دهد و ارزش او را بدرستی نمایان کند؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فریب و نیرنگ، مانند عسل شیرین و جذاب است، اما در زمان جنگ و درگیری، خود عسل نیز به تلخی تبدیل میشود. در واقع، اشاره به این دارد که در شرایط سخت و دشوار، حتی شیرینیها نیز میتوانند به تلخی و مشکل تبدیل شوند.
هوش مصنوعی: اگر شهوت و تمایلات شدیدت به خوردن کم شده، یا بهتر است کمتر بخوری، یا اینکه به ازدواج روی بیاوری و از فساد و گناه دوری کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که نوشیدی، باید هزینهاش را بپردازی، بنابراین برای ورود به حرم هزینهای لازم است.
هوش مصنوعی: ازدواج همچون حوادث ناگهانی است که انسان را از مشکلات و بلاهای زندگی نجات میدهد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به سرعت و با حرص غذای خود را نگیرد، ممکن است فرصت را از دست بدهد و کسی یا چیزی دیگر آن را برباید.
هوش مصنوعی: بار سنگینی بر دوش حیوانی هست که ناگهان حرکت میکند، اما پیش از آن باید بار را بر روی آن بگذارد.
هوش مصنوعی: تو نمیدانی که آتش چه تأثیری دارد، بنابراین دور آتش نرو و با این اطلاعات کم، خطر خود را افزایش نده.
هوش مصنوعی: اگر علم و دانش نباشد و تو توانایی کنترل آتش را نداشته باشی، نه دیگی باقی میماند و نه آبی، همه چیز از بین میرود.
هوش مصنوعی: برای اینکه غذایی خوب و سالم بپزیم، لازم است که هم آب تمیز و هم فرهنگ مناسب و درست در دسترس باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که دانش کار با آهن را نمیدانی، ریش و موی تو ممکن است در آتش سوخته شود، پس هنگام عبور از آنجا باید مراقب باشی.
هوش مصنوعی: آن زن در را بست و خر را با خوشحالی کشید، در نتیجه به تنبیه دچار شد.
هوش مصنوعی: در خانه او را به زور کشان کشیدند و زیر آن نر خر خوابید.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به موضوعی اشاره دارد که بر اساس آن، فردی در تلاش است تا به خواستهها و آرزوهای خود برسد. او در جستجوی لذت و خوشی است و به نوعی به دیگران، از جمله کسانی که در موقعیتهای پایینتری هستند، نگاه میکند. این ابراز جستجوی لذت میتواند اشاره به روابط ناپایدار و سطحی نیز داشته باشد.
هوش مصنوعی: او برخاست و خر را به آتش کشید، و از وجود آن خر آتش را در وی افروخت.
هوش مصنوعی: خر آرام و مودب شده و در آغوش بانوی خود فشرده شده است، اما در نهایت در زمان برخورد با خاتون جان خود را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: از شدت زخمی که خر بر خود دارد، جگر و رودهها به شدت آسیب دیده و از هم جدا شدهاند.
هوش مصنوعی: در این ضربالمثل به وضعیتی اشاره میشود که زنی از یک طرف به سمت مردی میرود و در عین حال، جانش به خاطر عشق یا محبت به او میرود. این وضعیتی است که نشاندهندهی احساسات قوی و غمانگیز در عشق است.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویرگری از صحنهای تلخ و دردناک اشاره میشود که در آن، خانهای پر از غم و اندوه شده و زنی به خاطر مرگ همسرش در اندوه و ناراحتی فرو رفته است. این صحنه نشاندهنده تغییرات ناگواری در زندگی و تجربهی از دست دادن عزیزان است. در واقع، این روایت به بیان فاجعهای عاطفی و تأثیر عمیق آن بر زندگی انسانها میپردازد.
هوش مصنوعی: این جمله به انتقاد از وضعیت زندگی یا شرایط دشوار اشاره دارد و به نوعی به مسأله مرگ و inevitable بودن آن پرداخته است. این گفتار همچنین میتواند بیانگر احساس ناامیدی و نارضایتی از اوضاع موجود باشد. به عبارتی، فردی در حال بیان این است که مرگ به مراتب بهتر از زندگی در شرایط نامناسب و مشمئزکننده است.
هوش مصنوعی: بهتر است از پیامبر بشنوی که در مورد عذاب و خاری چه میگوید و در چنین شرم و ننگی جان خود را فدای چیزی نکن.
هوش مصنوعی: بنابراین، این نفس پست و خبیث مانند نر خر است و بودن زیر سلطهاش، از هر چیز دیگری ننگینتر و زشتتر است.
هوش مصنوعی: اگر در راه نفس بمیری، در واقع تو خود را فانی کردهای و در حقیقت میتوان گفت آنچه باقی میماند، خود تو هستی. این مثل آن زنی است که در عشق و فراق جان میدهد، اما وجود او همچنان در دلها زنده است.
هوش مصنوعی: نفس ما را به شکل خر درآورد زیرا که اشکال را بر اساس خواستهها و تمایلات خود شکل میدهد.
هوش مصنوعی: اینجا بیان میشود که در روز قیامت، انسانها باید بر حذر باشند و از دنیا و تن خود که مانند یه بار سنگین است، فرار کنند. به نوعی، باید از وابستگیهای دنیوی دور شوند و به سوی خداوند روی آورند.
هوش مصنوعی: خداوند کافران را از آتش جهنم میترساند و آنها میگویند که آتش کافران بدتر از ننگ و عیب است.
هوش مصنوعی: گفت نه، این نار (آتشی) که هست، اصل زشتیها و عیبهاست، مانند این آتشی که این زن را سوزانده است.
هوش مصنوعی: به خاطر حرص و ولع زیاد، لقمهای بزرگتر از اندازهاش در دهانش گرفت و همین باعث شد که به زودی با مرگ مواجه شود.
هوش مصنوعی: ای مرد طمعکار، لقمه را باید به اندازه بخوری، حتی اگر لقمهای شیرین و خوشمزه باشد.
هوش مصنوعی: خداوند میزان را به ما داده است؛ بنابراین، بیایید از قرآن و به ویژه سوره رحمن بهرهمند شویم و خواندن آن را فراموش نکنیم.
هوش مصنوعی: ببین، به خاطر حرص و طمع خود، ترازویی که در دست داری به تو خسارت میزند و حرص تو به عنوان دشمنی گمراه کننده برایت عمل میکند.
هوش مصنوعی: حرص و طمع از تمام چیزها برمیخیزد، اما خود را به حرص و طمع نبند، ای فرزند بیخاصیت.
هوش مصنوعی: آن دخترک میگفت: ای خانم، تو در برابر آن استاد آه و ناله کردی.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی بدون راهنمایی و علم کار انجام دهی، به مانند آن است که جان خود را به خطر میاندازی و ممکن است به نتیجهای ناخوشایند برسید.
هوش مصنوعی: ای کسی که دانشی ناقص از من گرفتهای، ننگ است که از من دربارهی حال و روز خود بپرسی.
هوش مصنوعی: تو هم دانههای مرغ را از کشت او چیدی و هم به گردن او کمبند نینداختی.
هوش مصنوعی: دانه را بیش از حد نخور، چرا که اگر بیشتر از نیاز بخوری، به هدر میرود. به آنچه گفته شده توجه کن که اسراف نکن.
هوش مصنوعی: اگر دانه را بخوری، به دام نمیافتی. این علم و قناعت را در آغوش بگیر و بس کن.
هوش مصنوعی: عاقل از نعمات دنیا بهرهمند میشود و نیازی به نگرانی دربارهی غم و حسرت کسانی که از این نعمتها بیبهره ماندهاند ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که دام در گلو آنها بیفتد، خوردن دانه برای همه حرام میشود.
هوش مصنوعی: پرندهای که در دام افتاده، هرگز دانه را نمیخورد، چرا که دانه برای او مانند زهر است. اگرچه از آن دانه به نظر میرسد که غذای خوبی باشد، اما در واقع باعث درد و آسیب به او میشود.
هوش مصنوعی: پرندهای که بیخبر از خطر در دام میتواند دانه بخورد، به نوعی نمادی از مردم عادی است که در دامهای دنیا و مشکلات زندگی گرفتار شدهاند. آنها به اشتباه در پی خوشیهای زودگذر هستند و از عواقب کارهای خود بیخبرند.
هوش مصنوعی: پرندگان زیرک و باهوش، از دانههای خود به خوبی مراقبت میکنند و خود را از خطرات حفظ مینمایند.
هوش مصنوعی: مرغی که به دنبال دانهای فریبنده میگردد، در دام ناگواری گرفتار میشود که در آن دانهای زهرناک نهان است.
هوش مصنوعی: کسی که دارای دام و تله است، افراد نادان را فریب داده و به خطر میاندازد، در حالی که خوشسلیقهها و ظریفاندیشان را به مجالس و محافل اجتماعی دعوت میکند.
هوش مصنوعی: آنها کسانی هستند که به کار میآیند و از ظریفان صداها و نالههای غمگین و دردآلود به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: دختر خدمتکار از حیاط درآمد و دید خانم را در کنار مردهای که زیر باران افتاده بود.
هوش مصنوعی: ای زن نادان، این چه کاری بود که اگر استاد تو تصویری از خود برایت کشید؟
هوش مصنوعی: ظاهرش را میبینی اما باطنش برای تو پنهان است؛ استاد درونش را به نمایش نگذاشته و دکان خود را باز نکرده است.
هوش مصنوعی: اگر چیزی را نادیده بگیری و تنها به جذابیت ظاهریاش توجه کنی، در نهایت به چیزی بیارزش و نامناسب میرسی. پس باید دقت کنی و فراتر از آنچه در نگاه اول میبینی، نگاه کنی.
هوش مصنوعی: در عشق عمیق شو، مانند خر که در دنیای خودش غرق شده است، و مانند کدوی پنهان که از دیدهها دور میماند، از نظر دیگران دور میشوی.
هوش مصنوعی: ظاهر هنر را دیدی و از آن یاد گرفتی و از این آموزش خوشحال هستی.
هوش مصنوعی: بسیاری از افرادی که بیخود و ناآگاهانه به پیروی از مردان حق و حقیقت میپردازند، تنها به ظواهر و زرق و برقها مینگرند و از درک عمق واقعیات و معنای باطن غافلاند.
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد با کمی تملق و چاپلوسی به مقامهای بالا دست یافتهاند، اما جز صحبت و ادعا چیزی از ارزشها نیاموختهاند.
هوش مصنوعی: هر کسی در دست خود، نیرویی دارد که میتواند بر افرادی نادان تأثیر بگذارد، به گونهای که خود را شبیه پیامبران میبیند.
هوش مصنوعی: در آن روزی که حقیقت و راستی از تو آزمون سختی خواهد گرفت، وای بر تو!
هوش مصنوعی: در نهایت، بهتر است از استاد بپرسی، یا اینکه بدان که طمعکاران همه نابینا هستند و نمیتوانند حقیقت را ببینند.
هوش مصنوعی: تمامی تلاشهات بیفایده مانده و تو از دست شکارچیان در امان نیستی؛ این نادان فقط گلهای از حیوانات است.
هوش مصنوعی: صورتها را دیدهای و به زبان آنها صحبت میکنی، اما خودت از آنچه میگویی بیاطلاع هستی، مثل طوطیها که فقط تکرار میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۱۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.