حسین Noor
حسین Noor در ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
این اشعار زیبا که از شاعران بنام و شهیر زبان فارسی به جا مانده همچون گنجینه های گرانبهایی هستند که میبایست چراغ راه و راهنمای جوانان ( دختران و پسران) و حتی تمامی افراد باشد ولی افسوس که چون مثلاً مودبانه دیده نمیشه به دست فراموشی سپرده شده اند . ایرانیان قدیم آوردن لفظ کیر را بد نمیدانستند چون اینقدر زرنگ بودند و پاکی را از ناپاکی تمییز میدادند که از تلفظ فرد او را میشناختند که ذاتش چگونه است .
متاسفانه این اشعار پندآموز و عبرت آموز اصلأ به حاشیه رفتهاند و پلیدان و ناپاکان اگر کسی ازین اشعار استفاده کند او را مزمت میکنند و باعث تحقیرش میشوند چون میدانند دختر و زن و مرد ایرانی که چشم و گوشش باز باشد فریب نمیخورد.