علی بنیاسد در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - اندرز و نصیحت:
لطفاً دوستان بزرگوار دربارهی این بیت توضیحاتی بنویسند:
مخور چو بیادبان گاو و تخم کایشان را
امید خرمن و اقبال آن جهانی نیست
مهدی نظری در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۹ در پاسخ به علی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
درود بر شما که قلبی سالم دارید و به جای قضاوت، به دنبال پی بردن به مفاهیم درونی این کلام بی بدیل هستید.
قیل و قال کردن ، اظهار نظر کردن و ایراد گرفتن از کلام بزرگی چون مولوی، از خود کم بینی و نادانی و در نهایت خامی هر آدمی می باشد.
اظهار فضل و اظهار نظر در برابر گفتار مولوی همچون خواندن کلاغ است در مقابل بلبل
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
درود بر حافظ یگانه رند عالم
Mahdi Heydarvand در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۲۲ در پاسخ به ناشناس دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۰:
با سلام لازم دونستم مطلبی را عنوان کنم که در این شعر پیامی که میرسونه ربطی به عدالت خداوند نداره ، داره به ماها میگه که چیزی به نام سرنوشت و تقدیر وجود نداره ایم ماییم که مسیر زندگی خودمونو رقم میزنیم یعنی اگر همه چیز از قبل نوشته شده بود پس ما رو واسه چی حساب کتاب میکنن،.
سپاس
حسین دیوانه در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:
اقای شجریان یک اجرایی با گروه پایور دارند که همین غزل را در دستگاه نوا مجددا خوانده اند که کاملا با اجرای قبلی شان متفاوت است. تصنیف نبود ز رخت قسمت ما غیر نگاهی را هم در اغاز و پایان خوانده اند. ان اجرا برای زمانی است که شجریان مسیر خودش را پیدا کرده و ان شجریانی شده است که ماندگار شد. بیت : غم دل با تو نگویم .. را در نهفت نوا طوری خوانده اند که به جرات هیچ خواننده ای نزدیکش هم نمیرود. شجریان استاد نوا و نهفت خواندن بود. هم نوا را معرفی کرد، هم بسیار خواند و هم نهفت را به نمایش گذاشت. در ان اجرای شاخه گل، بیت: هر خم از زلف ... را در گوشه گوشت خوانده است که هم بسیار زیبا است و هم درامد گوشت را هم خوانده است که هیچ خواننده ای نخوانده. در نوا و مرکب خوانی هم گوشت را اجرا کرده است. به زور نوا میخواندند و نهفت هم به زور یک بیت. شجریان یاد داد که میشود نهفت را در ۵ بیت هم خواند. نابغه ای بود. اشعار سعدی را یه میان عامه اورد و بهترین غزل ها را خواند.
Hadi Golestani در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۶ در پاسخ به رضاساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:
خیلی خیلی خیلی ممنونم چقدر زیبا، و دلنشین
چقدر پخته تر شده تفسیر زیباتون نسبت به قبل
بهروز صفری در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳:
این بیت احتمالا تحت تاثیر این بیت از حافظ سروده شده:
دولت آن است که بی خونِ دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغِ جَنان این همه نیست
مریم بکوک در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۵۱ دربارهٔ عراقی » عشاقنامه » فصل نهم » بخش ۲ - غزل:
حکیم نظامی در هفت پیکر میفرماید:
عشق، پوشیده چند دارم چند؟
عاشقم عاشقم به بانگ بلند
عراقی عزیز به این بیت نظری داشته اند.
مریم بکوک در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۳ در پاسخ به نوشين دربارهٔ عراقی » عشاقنامه » فصل نهم » بخش ۲ - غزل:
دقیقا منم بخاطر فیلم شبهای روشن فکر میکردم مال سعدیه.
مهدی مدرسی در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:
وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ ۖ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ ۖ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ ۖ وَنُودُوا أَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
و زنگار هر کینه را از آیینه دل آنان بزداییم و در بهشت بر زیر قصرهایشان نهرها جاری شود و گویند: ستایش خدای را که ما را بر این مقام رهنمایی کرد، که اگر هدایت و لطف الهی نبود ما به خود به این مقام راه نمییافتیم، همانا رسولان خدایمان به حق آمدند (و ما را بر این مقام رهبری کردند). و اهل بهشت را ندا کنند که این است بهشتی که از اعمال صالح شما را به ارث دادهاند.
آیا مولای متقیان میتواند کینه ی شخصی را حمل کند در حالی که در بهشت جایی برای قلب های کینه ورز نیست!
و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب لعلکم تتقون
«و برای شما در قصاص حیات و زندگی استای صاحبان خرد، تا شما تقوی پیشه کنید»
کمی تامل لطفا
نیما رحیمی در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۹:
نرود میخ آهنین در سنگ
همیشه برای من سوال بوده که چرا سعدی از صفت آهنین در اینجا استفاده کرده است... چراکه میخ آهنین چندان مستحکم نیست که در سنگ فرو رود!
بنابراین مفهوم شعر با این صفت آهنین چندان سازگار نیست که بشود استنتاج بی فایده بودن نصیحت از آن داشت... بلکه ناکارآمدی میخ آهنین در شکافتن سنگ به ذهن متبادر می شود که همانا با منظور سعدی سازگار نیست.
مگر آنکه آهن را با فولاد به یک معنی بگیریم که آن هم باتوجه به سابقه ادبیات فارسی در سایر اشعار که از صفت فولادین برای توصیف مستحکم بودن چیزی استفاده می شد، چندان معقول به نظر نمی رسد.
مهدی مدرسی در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم:
سلام
الاعمال بالنیات
یعنی اینکه نیت ها تعیین میکنند که عملی که از ما سر میزند پذیرفته شده یا رد
لایکلف الله نفسا الا وسعها
یعنی خدا باندازه وسع شما را تکلیف میکند
ان الله مع الصابرین
یعنی خدا با صابران همنشین است
و
مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرٌ
هیچ مصیبتی در زمین و نه در وجود شما روی نمیدهد مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است؛ و این امر برای خدا آسان است
پس در مواجهه با حوادث میتوان راه حق و درست را پیش گرفت و پیروز ماجرا بود و یا میتوان راه مقاومت یا ستیزه را پیش گرفت و شکست خورده ی ماجرا بود
همانند ماجرای امام حسین که بنا بر احادیث از آدم( ماجرای جبرئیل و دعای یا قدیم الاحسان بحق الحسین)تا خاتم که حضرت محمد در بدو تولد حضرت حسین گلوی حسین ع را میبوسند، قرار بود صد درصد در روز عاشورا و در محل کربلا کشته شوند.
امام حسین میتوانست با ناحق بیعت کرده و با دست قضا در روز عاشورا بناچار کشته شود و یا میتوانست راه خدا را پیش گرفته و همه چیزش را در راه حق فدا کرده و شهید شود.
پس نیت ما انسانها همان اختیار ما در مواجهه با جبر مقدر است.
و همچنین صبر که افضل الاعمال است راهی دیگر در مواجهه با جبر تقدیر
محمد احمدی در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۷ در پاسخ به مصطفی دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیببندها » شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است:
یعنی وهم که غلط کار است و تصورات اشتباهی دارد چنین خیالی کرد که آن غبار به آستان مقدس الهی هم رسید. در واقع از طرفی میخواهد عظمت مصیبت را بیان کند و از طرف دیگر نمیخواهد چیزی خلاف مقتضای تنزه و تقدس مقام ربوبی بگوید. لذا مطلب را به خیال وهم غلط کار نسبت میدهد.
مهران در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:
اون مُجَرِّب فک کنم غلطه چون معنیش میشه آزمایش کننده، ولی اگر مُجَرَّب بشه میشه آزموده. که در کل میشه هرکس آزموده را بیازماید پشیمان میشود.
محمد امین کاظمی در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۲ در پاسخ به محمد دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲ - سبب نظم کتاب:
گلشن رازی که در گنجور هست به تصحیح استاد حسین الهی قمشه ای است
که اصل آن کلمه همان اعنی است
غبار .. در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰:
لاجرم عقل منهزم شد و صبر
که نبودند مرد میدانش...
سیاوش فردوسی بختیاری در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۸ در پاسخ به منیر سپاس ناچیز دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۵۵:
دوست گرامی بنظر میرسد که با توجه به مصرع دوم که میفرماید طبع من مصرع را به غزل تبدیل میکند همان صورت نوشتاری بحر قدرتم درست باشه
سیاوش فردوسی بختیاری در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۲:
درود بر دوستان . دست چرب داشتن به معنی ثروتمند بودن و مکنت داشتن هست . سعدی می فرماید تا مسکین دیوار خودت هست نباید به بیگانه بپردازی . اینجا میتونه به همسایگی و آشنایی اشاره داشته باشه . میگه هرکس یاری نزدیک داره با بیگانگان یار نمیشه . ای که دارای ثروت هستی به همسایه خود نگاهی کن
شیرازی در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۵:
با سلام تمامی برداشتها زیبا و به نوعی صحیح بودن و میشه گفت به نوعی تفکر شاعر بوده برداشت من هم نزدیک است از نظر من چون خصلت سگ در حالت عادی به قولی پاچه گیری است و گاهی ما به افرادی این صفت رو میدیم به نوعی شاعر خواسته بگوید که این خصلت زشت سگی رو کنار بگذار (سگی بگذار...مثل سگ نباش...مثل سگ رفتار نکن... بد اخلاقی نکن...یا مثل همون سگ اصحاب کهف خصلت سگی خود را گذاشت کنار) و رفتارش رو اصلاح کند.
مهدی در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
دلیل اینکه نظرات ما بخطا میروند در این است که هنوز عادت نکرده ایم قوانین خلقت را انطور که هستند درک نماییم. بلکه بادید ظاهری و متافیزکی همه چیز را ثابت و غیر قابل تغییر میبینیم. جهان در حال تغییر و سمت و سوی تکاملی داشته و در این مسیر در حال حرکت است. این تغییر و تحول را نه تنها در تمام پدیدده ها بلکه خود افراد هم شاهد خواهیم بود حتی در انبیا. عزیزانی مانند حافظ و مولانا یک شبه خلق نشده و اثارشان هم یک شبه به ایشان نازل نشده است. مولانا خودش امثال همه متدینینی که میشناسیم بوده در برخورد با شمس تبریزی است که متحول شده و عشق واقعی را یافته است. عرفایی مانند حافظ و مولانا دورانی را طی کرده تا به مرحله کاملتری از زندگی و افکار و عقایدشان رسیده اند. این قضیه در مورد غیر متدینین نیز بدینگونه است. اگر حافظ در انتهای این غزل اشاره دارد به قران و ۱۴ روایت و عشق، ان را باید در این راستا و این تغییر و تحول جستجو کرد. که در نهایت اگر قران را با ۱۴ روایت هم خوانده باشی سرانجام این عشق است که بفریادت خواهد رسید، عشق به خداوند. مولانا و حافظ این تغییر و تحول و تکامل و تضادهای عامل حرکت را خوب میشناختند و بهش اگاهی داشتند و در پی حل این تضادها بوده و خواهان پاک کردن ذهنیات دور افتاده از عینیت که همان خدایی بودن است، خواهان رهایی انسان از از خود بیگانگی و هر نوع بت سازی و بت پرستی بودند که متاسفانه در سالهای اخیر موج میزند.
مهدی نظری در ۱ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۳ در پاسخ به اشکان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب: