گنجور

حاشیه‌ها

سفید در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۰:

 

یک روز غزل‌گویان والله سپارم جان...

 

سفید در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۸:

 

ای دل که روانی تو آن سوی که دانی تو...

 

علی کشازرع در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۱۹ در پاسخ به حمیدرضا دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۵:

شعری که به کسایی نسبت داده شده تفاوت هایی در لفظ با این شعر رودکی دارد:

من موی را نه از پیِ آن می‌کنم خضاب 

تا باز نو جوان شوم و نو گنه کنم

مردم چو مو به ماتم پیری سیه کنند 

من موی را به مرگِ جوانی سیه کنم 

در واقع گویی در جواب رودکی این شعر را سروده است. لفظ مردم، به رودکی اشارت دارد که موی را از مصیبت و ماتم پیری سیه می‌کند. 

حبیب شاکر در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:

سلام بر یاران جان 

درد تو ز درمان طبیبان خوشتر 

بیداد تو از داد رقیبان خوشتر 

سوز جگر آتش عشقت (هجرت)ما را 

از لذت دیدار حبیبان خوشتر 

سپاس از توجه دوستان

 

 

 

وحید تیمورپور در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳:

بسمه تعالی

شاعر در بیت ماقبل آخر، مخاطب را به جهانی فراتر از جهان مادی فرامیخواند که همانا عالم مستی است.

این نوع نگرش به هستی در شاعران ماقبل حافظ نیز وجود داشته و تا همکنون در میان شاعران معاصر نیز وجود دارد که نگرشی همراه با عرفان به جهان هستی است.

چنانچه سعدی در بیتی میگوید؛

برو ای فقیه دانا، به خدای بخش ما را

تو و زهد و پارسائی، من و عاشقی و مستی

و در اشعار معاصر نیز دیده می شود؛

رندی و ریاکاری در عالم مستی نیست

خوشتر ز خوشی هایش در عالم هستی نیست

در میکده صدر و ذیل هرگز نبود جائی

در مجمع می‌خواران بالائی و پستی نیست

عالم مستی که از آن در اشعار عرفانی مکررا یاد شده است، عالمی تهی از تعلق، تملق، اختلاف و تبعیض است.

وحید تیمورپور

 

حفیظ احمدی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰ - مرغ بهشتی:

با سلام و خسته نباشید!

احمد ظاهر خواننده محبوب و فقید افغانستان، این غزل شادروان شهریار را در آهنگی خوانده است.

با احترام

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۲۰ در پاسخ به nabavar دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:

ناباور

روزم رو خوب کردید با معنی زیبا و ساده یِ این دو بیت.

سپاسگزارم 

 

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۱۶ در پاسخ به آناهیتا دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۵ - مخاطبه شمع و پروانه:

شاید اشاره به فدائیان مطلق اسماعیلی دارد که همگی خواجه, مقطوع النسل , بودند و هیچ شور و احساسی در وجودشان نبوده است. وقتی مامور به قتل کسی می شدند یا طرف را می کشتند و یا کشته می شدند ولی هیچگاه منصرف نمی شدند

شمیم خاکسار در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴۰:

در بیت هفتم صورت صحیح آن 

چو خاک در شدم، در زیر پای خود، عزیزم کن

در بیت نهم صورت صحیح آن

به چشمت می‌کند خسرو، حق آن، گر نمیدانی

است. 

محمدحسن خاکسارجلالی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۳۸۰:

مخمور یعنی کسی که بعلت زیاده روی در شراب خواری دچار سر خماری و سر درد ناشی از آن شده و در این حالت شخص دیگر قادر به خوردن شراب نیست و حتی از بوی شراب هم وچار تهوع می‌شود. پس مجبور است بنشیند و لذت شراب خواری دیگران را ببیند. شعر به این شکل درست به نظر میرسد.

کفاره شراب خوری های بی حساب 

مخمور در میانه مستان نشستن است

محمد سقایی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:

چه معشوقی داشته که: پایت بگذار تا ببوسم

سبحان الله

وحید در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۰۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱:

به نام او

 آخه چرا یه نفر بیاد و بره یه نفرم بیاد و بگه: در دل تنگ من آمد غم و جز یار نیافت

 والله آدم دلش میسوزه غم بزرگتر از این داریم؟!

 

علیرضا زرین آرا در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:

خانم سیمین غانم در برنامه جشن هنر شیراز این غزل را در مایه شوشتر از دستگاه همایون به زیبایی اجرا کرده اند همراه با جناب لطف الله مجد اصغر بهاری جمشید شمیرانی حسن ناهید و دیگران. یاد همه اساتید گرانقدر گرامی باد. حتما این قطعه را ببینید و بشنوید.

سعید کف در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۴۳ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

من سواد اشعار حافظ را ندارم. درک من از بیت آخر اینست که: سخن تو چیست؟ سخن من همان سخنی است که حافظ گفته(گفت حافظ گفتا). پس شاد باشی که داری لطیفه می‌گویی.

اگر این رباعی مال حافظ باشد در واقع ایشان به خود کنایه می‌زند.

اگر اشتباه میکنم سپاسگزارم که مرا تصحیح کنید.

علیرضا زرین آرا در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷:

خانم سیمین غانم در جشن هنر شیراز (سال آن را نمیدانم) این غزل را در دستگاه همایون با همکاری لطف الله مجد ، جمشید شمیرانی ، حسن ناهید و دیگران، اجرا کرده اند. بسیار زیبا و کلاسیک خوانده شده است.

امیر علی نژاد خرم در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۵۴ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۵:

با سلام، مصرع اول «رُخَت» باید جایگزین «رخ» بشه: 

ریزم ز مژه کوکب، بی ماهِ رخت شب ها

تاریک شبی دارم، با این همه کوکب ها

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۲۵ در پاسخ به حافظ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

یعنی شما با این همه اطلاعات وسیع دارید در باره بزرگان نظر می دهید؟

یعنی فهم این که بلخ بخشی از ایران بوده سخت است؟

شما نقشه امروز ایران را می بینید و در باره 8 قرن قبل صحبت می کنید

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۱۹ در پاسخ به رسته دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

دکتر زرین کوب چنین نظر قطعی ندارند

کمی بالاتر آدرس دقیق آوردم و عین نوشته ایشان را هم نقل کردم

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۱۸ در پاسخ به مهدی دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

استاد زرین کوب به نوعی این نظر را رد می کند و می فرماید : 

سعدی جوابی طعن آمیز داد که اگر اِسناد آن به شیخ محل تردید نباشد

کتاب پله پله تا ملاقات خدا صفحه 248 چاپ بیست و ششم سال 1384

اگر نقلی از جایی می فرمایید کامل و امانت دارانه باشد

سفید در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۴ - حکایت در معنی تحمل محب صادق:

 

دلش خون شد و راز در دل بماند...

.

ز من صبر بی او توقع مدار

که با او هم امکان ندارد قرار...!

.

مرا خود ز سر نیست چندان خبر

که تاج است بر تارکم یا تبر

.

تویی سر بر آورده از جیب من...

 

۱
۶۹۹
۷۰۰
۷۰۱
۷۰۲
۷۰۳
۵۲۶۸