اسماعیل در ۱۳ سال قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۹:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹۵:
با صدای استاد علرضا قربانی خواننده جوان کشورمون گوش بدین این ابیات رو تا لذتش صد چندان شود
ارکستر سمفونیک در جشن 800 مین سالگرد تولد مولانا
ناشناس در ۱۳ سال قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۱۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:
در عبارت:
سخنهای رنجش آمیز گفتن گرفت یکی چه عقل و کفایت است
باید "یکی" تبدیل به "که این" بشه
مسعود در ۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:
اقایون شعرو یکی دیگه سروده بنشینی هم درسته لطفا تو این یک مورد دخل و تصرف نکنیدبنشینی صحیح تره...چون اعتبار سرو رو به قامت یار داده....و باغبان که در این بیت منظورش خدا باشه عیار معشوقه رو میدونه به اعتبار این اگر کنار سرو ننشینه دیگه سرو ی وجود نخواهد داشت چون دیگه سرو ارزشی پیدا نمیکنه بودن یا نبودنش
مهدی ۲۰ در ۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۳:۳۳ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷:
با عرض سلام فکر میکنم بجای (نکته)در شعر (نقطه)با معنا بهتر میخونه
مهدی ۲۰ در ۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۳:۰۹ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:
با عرض سلام بعید میدونم این شعر از ذهن فقیه عارفی مثل شیخ بهایی صادر شده باشه چرا که مسیرناحق هیچ وقت به حق ختم نمیشه.
حسام در ۱۳ سال قبل، پنجشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » جلوهٔ ساقی:
منظور رهی از مصرع های 6و8و12 چیه ؟
سوزان۹۰ در ۱۳ سال قبل، چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۴۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:
سلام
بیت پنجم که با "مگر آدمی نبودی" شروع می شود به نظر بنده جزء ابیات اصلی شعر نبوده وبه نظر می رسد در این غزل توسط شاعر دیگری وارد شده است چرا که از استاد سخنی چون شیخ اجل سعدی شیرازی بسیار بعید است که برای بیان یک مفهوم تکراری ،خود را مجبور به استفاده از قافیه ای غیر از قافیه اصلی غزل نماید.
هر چند شاید این نظر کارشناسانه نباشد ولی باتوجه به اینکه در هیچ غزل دیگری از سعدی چنین شیوه ای اتخاذ نشده است به نظر این بیت از سعدی نباشد.
باتشکر
م.جدیدی در ۱۳ سال قبل، چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا
مفهوم : هوا نصیب مرغ و دریا نصیب ماهی گردیده است.
م.جدیدی در ۱۳ سال قبل، چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۵۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۲ - حکایت:
چنان می برم کاسیا سنگ زیر
مهدی در ۱۳ سال قبل، چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۴۳ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:
به نظر من بهترین پیامی که میتوان از این شعر گرفت انست که : با بزرگتر از خودت نه دوستی کن نه دشمنی
ادریس امینی در ۱۳ سال قبل، چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:
صراحی : ظرف شراب
محمد رهنورد در ۱۳ سال قبل، چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:
مصرع دوم بیت سوم:
طره را تاب مده تا نکنی بی تابم
محمد رهنورد در ۱۳ سال قبل، چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:
مصرع دوم بیت سوم
طره را تاب مده تا نکنی در تابم
ناشناس در ۱۳ سال قبل، سهشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۴:
غدر باید به عذر تغییر یابد
شیما در ۱۳ سال قبل، سهشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۲۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:
سلام دوستای خوبم. راجع به معشوق مذکر در ادبیات فارسی باید از قول استادمون بگم که بله در ادبیات فارسی معشوق مذکر رایج بوده و این مربوط به قرنهای قبل از 7 و 8 بوده و اکثرا معشوقهای مذکر غلامان وسپاهیان زیباروی ترک بودند وعشق محمود به ایاز غلام ترکش هم از این جمله است اما بعد از این دوره به کار بردن واژه پسر برای معشوق به صورت یک موتیو یا سنت ادبی در اومد وربطی به مذکر بودن معشوق نداره با توجه به اینکه وحشی از شاعران سبک واسوخت ومتعلق به قرن 10 هست بعید میدونم عشقش مذکر بوده باشه وبنا به پیروی از سنت ادبی واژه پسر را به کار برده با تشکر شیما دانشجوی رشته ادبیات فارسی
abbas در ۱۳ سال قبل، سهشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۱:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹:
سرو چشمی چنین دلکش تو گویی چشم از او برگیر
نسیم در ۱۳ سال قبل، سهشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۵۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
اشکو مهمون چشمای عاشقای زیادی کرده خدابیامرزتش
مجید در ۱۳ سال قبل، سهشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۵:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۵:
سلطان ولد، این اندیشه را در معارف خود با چند تمثیل بیان کرده است. به اعتقاد او، در آدمی دو صفت زمینی و آسمانی هست، هر صفت که بر او غالب شود، او را بدان صفت خوانند. اگر از اصل پاکان باشد، در طلب پاکی خواهد رفت و اگر از خاکیان باشد، خاک را جوید. و طرفه آنکه، صفت هر کس را در ترازوی خواستهاش سنجند. وی برای تقویت گفتار خود، حکایتی تمثیلی آورده است ازین قرار:
گرگی و آهویی با هم جفت شدند و ازیشان بچهای پیدا شد. از مفتییی پرسیدند که این را گرگ گیریم یا آهو؟ نامش چه نهیم؟ فتوی داد: دسته گیاه و استخوانها پیش این بچه نهید، اگر میل به استخوان کند، گرگ است. و اگر میل بدان گیاه کند و خوردن آن، آهو باشد.
سپس میافزاید:
همچنان حق تعالی آن جهان و این جهان و آسمان را با زمین آمیخت و جفت کرد. ما که بچگان این دوییم، اگر میل به علم کنیم، آسمانی باشیم. و اگر میل به خواب خور و نعم و ملبوسات این جهانی کنیم، زمینی باشیم.
این نکته رمز اگر بدانی، دانی
هر چیز که در جُستن آنی، آنی
..
رقصان شو ای قراضه کز اصل اصل کانی
جویای هرچه هستی، میدان که عین آنی
(معارف سلطان ولد، ص 151 ـ 153)
عطار گوید:
اگر تو پرّ و بال دنیی و عقبی بیندازی
خطابت آید از پیشان که هرچ آن جُستی، آنی تو
(دیوان، ص 566)
جواد در ۱۳ سال قبل، سهشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۰۳:۲۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۶:
نیمه اول از بیت پنجم : "به" باید اضافه باشد.
محمد در ۱۳ سال قبل، جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱) حکایت آن حیوان که آن را هَلوع خوانند: